روایتی از 2 شبانهروز اعتصاب برای اعزام به جبهه
مازندشورا: با چشمی گریان و حالی پریشان جلوی در پادگان نشستیم، به ذهن ما رسید آنقدر جلوی درب پادگان مینشینیم تا آنها رضایت بدهند.