اختصاصی مازندشورا: ابراهیم اصغرزاده*- جنبش دانشجویی جنبشی دگرگون ساز که هدفش ایجاد دگرگونی فراگیر در جامعه یا نظام سیاسی باشد، نیست. بلکه اصلاح طلب و دارای اهدافی با برد کوتاه است یعنی هدفهای محدودتر دارد و میخواهد تنها برخی جنبههای نظم اجتماعی و رفتار در وضع موجود را اصلاح کند یا تغییر دهد. اصلاح طلبان برخلاف انحلال طلبان و دگرگون سازان اساسا دنبال تغییر عادت یا طرز نگرش حکومت و حاکمان در چارچوب همین قوانین و مقررات موجودند. البته فعاليت و مبارزات دانشجويي علاوه بر حوزه سیاسی و فرهنگی شامل امور اجتماعی و صنفي و حتی آموزشی نیز میشود.
روشنفكران به اين جنبش، به اين جهت بها ميدادند كه باور داشتند محافل دانشجویی میتوانند بستر خیزش جنبشهای اجتماع جديد باشد، آنها بر خلاف مارکسیستهای کلاسیک كه كارگران را منشأ و منبع اصلي جنبشهاي اجتماعي تعريف كرده بودند، دانشجويان را پايگاه اصلي جنبشهاي اجتماعي تلقي ميكردند. در ایران و در کشورهای جهان سوم و بخصوص در خاورمیانه که اخیرا شاهد جنبش بهار عربی بوده است، ماهيت دموكراتيك جنبش دانشجويي میتواند به صراحت خشونت را نفی كند و با اصلاح چارچوبهای سنتی و جزمي در تبيين مسائل، زمینههای صلح دوستی و آزادیخواهی را گسترش دهد. جنبش دانشجويی بايد خواهان دوری از خشونت و طرد هر اندیشهای باشد که خشونت و نابرابری را تقدیس میکند.
جنبش دانشجويی بايد به عنوان يك جنبش منتقد وضع موجود، با نقد دائمی قدرت و گرفتار نشدن در رقابتها سياسی یا تبديل نشدن به نیروی منفعل تماشاچی، به وجدان بيدار جامعه و كانون نقد و انتقاد تبديل شود. جنبش دانشجويی در مقطع كنونی نه ميتواند خواهان قدرت باشد؛ چون خود منتقد قدرت است و نه خواهان تاثير بر سياست مانند گروههای ذینفوذ و احزاب، زيرا خود در آن منفعتي ندارد. ولی بايد با تشکیل انجمنها و اتحادیههایی قدرت، سازماندهي بالا داشته باشد تا بتواند برای اصلاح مناسبات غلط موجود تمام تلاش خود را به كار گيرد.
* فعال سیاسی