اختصاصی مازندشورا: فرهنگ به نظام اجتماعی اطلاق میشود که شامل ارزش ها، نگرش ها، دانش ها، تمدن و فرآورده های هنری، مذهبی، فلسفی، هیجانی، عاطفی و احساسی میباشد. که در اکثریت اقشار و لایه های یک جامعه مشترک است و در طول اعصار بصورت پویا از نسلی به نسل دیگر منتقل میگردد.
فرهنگ سیاسی که به منزله زبان تکلم یک فرهنگ است و نیز به عنوان رفتار، کنش و نگرش های سیاسی افراد یک جامعه تعریف میشود که تحت تاثیر فرهنگ عمومی آن جامعه قرار دارد.
همانطور که بینش سیاسی با سیاست زدگی متفاوت است، فرهنگ سیاسی نیز با فرهنگ سیاست زده کاملا متفاوت و مغایر میباشد. سیاست زدگی یعنی تولید موج، سروصدا، جنجال، هیاهو و هیجان، توپ و تشر و....که با ترفندهایی مانند اعمال و حرکات پوپولیستی و نمایشی، بداخلاقی ها و تخریب های جناحی و گروهی، حتی شخصی، و تزویر ها و عکس العمل های عوامفریبانه به اجرا در می آید.
به همین ترتیب نیز سیاست زدگی، فرهنگی انفعالی میباشد که به سیاستمداران اجازه میدهند در جهت رسیدن به منافع و قدرت از مردم سواستفاده نمایند و نظر آنها را جلب نمایند.
قاعدتا تا وقتی جبهه، جناح و گروهی از اقلیت های خاص سیاسی، متضمن اجرا و هزینه های فعالیت های فرهنگی باشند، مسلما نسبت به هزینه هایی که میکنند بی تفاوت نخواهند بود، بلکه سعی در آن دارند که از این فعالیت ها و هزینه هایی که میکنند در جهت نیل به مقاصد و منافع خویش بهره جویند. به عبارتی میتوان گفت که نهاد هزینه کننده و فرهنگی که توسط آن ارائه می شود، کیسه یکدیگر را پر میکنند و گاه ممکن است که این جناح ها و گروه ها بنابر نفوذی که در ساختارهای قدرت دارند، از منابع دولتی و ملی هم برای منافع خویش استفاده نمایند، در حالیکه قدرت طلبی خود را متزورانه خدمت، تکلیف و رسالت و توفیق اجتماعی بنامند.
اما هنگامی که مردم یک جامعه از بینش و فرهنگ سیاسی بالا و عمیقی برخوردار باشند، ذوب در این نمایش ها، بازی ها و ترفند ها نخواهند شد و تحت تأثیر سیاست زدگی ها قرار نخواهند گرفت.
اما راه مقابله با سیاست زدگی و انفعال رشد آگاهی و ارتقا قالب های فرهنگی آن جامعه است بدین صورت که نوع نگرش و دیدگاه های افراد یک جامعه به انواع مسائل پیرامونشان که در زندگی خود با آن ها مواجه اند، تأثیر بسزائی در افزایش ظرفیت و غنا رفتاری و فرهنگی آن جامعه دارد. زیرا از بطن همین دیدگاه ها هستند که در نهایت دستگاه ها و نهاد های سیاسی قدرت در رأس جامعه و در سطوح پایینتر تشکل ها، جمیعت ها، اصناف و احزاب می رویند.
بنابراین هرچه سطح و غنا دیدگاه ها و فرهنگ عمومی بیشتر باشد، به همان نسبت نیز کیفیت و کارامدی نهادهای نامبرده نیز بیشتر میگردد.زیرا که تمامی این نهاد ها برای بقا و تحقق اهداف و منافع خویش محتاجند طوری رفتار کنند و سخن بگویند که مخاطبانشان میپسندند.
هرچه سطح آگاهی بالاتر برود، میزان اکثریت تأثیر گذار بر سرنوشت جامعه نیز افزایش میابد. منظور از اکثریت تأثیرگذار آن دسته از مردم هستند که تحت هر شرایطی دچار سیاست گریزی، عادت و روزمرگی، انفعال و سرخوردگی نمیشوند و همواره برای ایجاد تغییرات و رقم زدن سرنوشتی بهتر تلاش میکنند و در تمام عرصه های خرد یا کلان اجتماعی و سیاسی مشارکت میکنند.
بنابراین عمق و غنا فرهنگی نه تنها باعث رشد قشر تأثیر گذار در جامعه می شود. بلکه سبب تولید علم و عقلانیتی در جامعه میکند که دیگر هیچ سیاستمداری با سواستفاده از احساسات، علائق، تعلقات قومی و نژادی، پوپولیست نمائی، داد و قال ، فرافکنی و انکار و رفتارهای عوامفریبانه مردم را فریب دهد.
مهم ترین اقدام در جهت افزایش آگاهی و ایجاد فرهنگ و بینش مطلوب سیاسی سرلوحه قرار دادن و دنبال کردن برنامه ای منظم است که دربرگیرنده مطالعه مرتب و کافی و آموزش و نشر باشد. بطوریکه این برنامه در زندگی خانواده، به عنوان کوچکترین و اساسی ترین رکن اجتماع، نهادینه گردد و رسوخ کند تا خودبخود بسط پیدا کرده و بصورت یک فرهنگ عمومی در اجتماعی درآید.
اینگونه اجتماعی پدید می آید که از علم، آگاهی، عقلانیت، روحیه جستجوگری، مطالبه گری و تحلیل گری آزاداندیشانه به دور از احساسات و تعصبات گروهی و شخصی، در حد مطلوبشان میباشد. در چنین جامعه ای مردم و نهاد های مردمی و سیاسی در می یابند که می شود در چارچوب اخلاق با انواع سلیقه ها، عقاید، تفکرات گوناگون بدون جنگ،،جدل، تخریب و دروغ تعامل و مشارکت سازنده داشته باشند و در دام سیاست زدگی و انفعال اسیر نشوند
البته نمیتوان از نقش موثر سیاستگذاری های نهادهای حکومتی متولی فرهنگی کشور، وزارت آموزش و پرورش، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزارت علوم چشمپوشی کرد. اما از طرفی تلاش ها و اقدامات هریک از این نهادها در حوزه اختصاصی خویش برای بنیان نهادن صحیح فرهنگ و آموزش کافی نخواهد بود.
برای دست یافتن به این مهم و ایجاد همبستگی و تعامل بین خانواده، نهادهای غیر انتفاعی، تشکل ها، جمعیت ها و هیئت های مردم نهاد، دولتی و نیمه دولتی نیاز به تشکیل یک شورای عالی فرهنگی (هیئت ژوری) به عنوان نهادی دائم متشکل از افکار، اقشار، اصناف و جمعیت های گوناگون به عنوان مرکزیتی نیرومند، قانون محور به عنوان ناظر تخصصی اموزشی-فرهنگی اجتناب ناپذیر می باشد.
برای گریز هرچه بیشتر از سیاست زدگی مسئولیت های عمده متعدد و گوناگون آموزشی و فرهنگی در زمینه های مختلف را باید بر دوش نهادهای مردمی، غیر انتفاعی و بخش های خصوصی قرار داد که تحت نظارت این شورای عالی فرهنگی قرار داشته باشند تا هم فضائی بازتر و منعطف تر جهت تعامل، مشارکت و توازن بین افکار و سلائق مختلف بوجود آید و هم نوعی رقابت کمی و کیفی هم در ایت زمینه شکل بگیرد تا منجر به ترقی سطح اگاهی در جامعه شود و نیز امکان سواستفاده های ابزاری فردی، جناحی و ... بصورت چشمگیری در کشور کاهش یابد.