اختصاصی مازندشورا: عنوان و محتوای این نوشتار انگیزه ی نگارش سیاهه ی پیش روست.چون در شرایطی نبودم که با میل و فراغت ذهن این کار را اختیار کنم. فرموده اند الاِنسان مدنیُّ بِالطَّبع ،نمی توان انسان بود و از محیط و جامعه دوری جُست.چراکه گوئی رمز حیات و نمو انسانی ارتباط با همنوع و ناهمنوع تدبیر شده است. لازمه ی حیات اجتماعی نیز تحمل عقاید مختلف و متضاد با تفکر خویشتن و تفاهم و توجه به اشتراکات می باشد. بدیهی است در صحنه ی تجلی افکار، پدیده ی تبایُن و تضاد هم رُخ می نُماید اما مهم قدرت بیان و ظهور آن مهم(افکار) به نیت درک صحیح و پیشرفت می باشد که دقیقاً عنایت بدین موضوع موجب رشد جامعه خواهد شد، لذا به همین جهت در فضاهای مختلف چه درحوزه ی مباحث انسان شناسی و چه مسائل علوم اجتماعی، موضوعات سیاسی و حتی مقولات علوم تجربی ، پدیده ی تضارب آراء موجب ارتقای حوزه های صدرالذکر می شود.خداوند هم در آیه ی 13 سوره حجرات می فرماید:
یا أیُّهَا النّاسُ إِنَّا خَلَقناکُم مَن ذَکَرٍ وَ أُنثَی وَ جَعَنَاکُم شُعُوباً وقَبَائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَاللّهِ أَتقَاکُم إِنَّ اللهَ عَلیم خبیر.ای مردم! بی تردید ما همه افراد نوع شما را از یک مرد وزن (آدم وحوا) آفریدیم و شما را قبیله ای بزرگ و کوچک قرار دادیم تا همدیگر بشناسید مسلماً گرامی ترین شما نزدخدا پرهیزکارترین شماست همانا خداوند بسیار دانا وآگاه است.
هر چند در فهم آیه ی شریفه نکان دیگری نیز قابل ذکر است منتهی بنا بر برداشت حقیر،خلقت اقشار متکثر و در ادامه دستور به شناخت یکدیگر، دقیقاً اشاره به همان نعمت تضارب فرهنگ ها و هویت ها و آداب و رسوم و مهمتر از همه افکار ، تحت ظلّ شناخت و به نیت کسب معرفت می باشد. بنابراین به اختصار می توان گفت رمز زندگی خدا محور نیز تلاش در جهت رشد و تعالی با استعانت از همگامی و همراهی اجتماعی است. حرکت زمانی موفق خواهد بود که با ابزار همدلی و همراهی توأم باشد . قرآن کریم فرمودند:
قُل إنَّما أَعِظُکُم بِواحِدَة أَن تَقُومُوا لِلّهِ مَثنی وَ فُردی…؛ [ای پیامبر!] بگو: شما را تنها به یک چیز اندرز می دهم و آن اینکه: دو نفر دو نفر و یا یک نفر یک نفر برای خدا قیام کنید… (سوره سباء، آیه 46)
یا پیامبر خدا(ص) زیباترین تعبیر را بیان فرمودند که: جماعت (يكپارچگى)رحمت است و پراكندگى عذاب.
باری؛ تا کنون در اهمیت نفس موضوع بحثی در میان نیست.اما آنچه که باید مورد نظر باشد و مورد بررسی قرار گیرد، نقش تشکل ها یا گعده هایی است که حتی گاهاً با اقل افراد شکل گرفته و مسیر خویش را با گفتمان و طرح موضوعات مختلف پی می گیرد. مبیّن است که مقصود از چنین تجمعاتی جز سعی در افزودن آگاهی و انتقال مفاهیم و سپس اجرایی نمودن معرفت مقدماتی نیست. اگر ابزار گفتگو را از این تجمعات حذف نماییم رشد کافی حاصل نمی شود و اساساً حرکت به سختی ادامه خواهد یافت لذا قالب انجمنها باید حفظ شده و از پرت شدن در مسیر پرهیز نمایند. یکی از رموز ماندگاری جوامع کوچک فرهنگی تذکر و توجه کامل به اهداف ترسیم شده می باشد، تغییر ماهیت به نیت جذب افراد اساساً معضلی است که ممکن است چالشی برای ما تلقّی شود، بلای خود سانسوری و ارسال امتیاز برای مخاطب جدید با جدیت تمام ، نوکِ قلمِ تحّرک تشکل را می شکند! . نکته ی دیگر رعایت مقدمات گفتمان است. مضموناً عرض کردیم که حرکت اجتماعی مدیون تلاش همه ی افراد خواهد بود و باید به نظر همه ی همراهان توجه نمود و آنهایی را که مغایر با اهداف نباشد اجرایی نمود. پیش شرط دیالوگ و کلیدواژه ی مانع انکِسار انجمن، محبت میان اعضاء و" ابراز" هویت مشترک به انحاء مختلف می باشد. حال در قالب لباس واحد، آرم یکسان، تبلیغ دغدغه مند، مشارکت در مسیر پیش رو، پایبندی به اصول انجمن، دقت و رعایت آداب گفتگو از جمله احترام به همراه ، عدم نگاه سلیقه ای و از بالا به پایین مدیران به افراد و....... که اثر هر کدام از موارد صدرالذکر جای بسط و شرح دارد.
لازم می آید در فراز آخر سخن بار دیگر بصورت خلاصه میزان اهمیت و اهداف را در چند جمله ترسیم نماییم؛
ما با هم در دور یک میز می نشینیم تا طعم آگاهی را بچشیم...........
با هم می نشینیم تا لذت همنشینی با انسانهای متعالی را از دست ندهیم.........
با هم می نشینیم تا خودمان را، محیطمان را و در غایت خدا را بهتر بشناسیم...........
می نشینیم تا یاد بگیریم با هر تفکری که داریم می توانیم برای رشد جمعی به اشتراکات متصل شده و در همین راه گام های پرامیدی برداریم.............
می نشینیم تا قدم هایمان محکم تر باشد، تا با چند دست، یکدست باشیم و تا میل و رسیدن به غایت مدبرانه ی خویش و وصل بهنگام معبود از همراهی دست برنداریم.........
می نشینیم تا " ما " بشویم که فرمود :
این من و تو حاصل تفریق ماست
پس تو هم با ما بیا تا ما شویم
حاصل جمع تمام قطره ها
می شود دریا بیا دریا شویم (قیصر امین پور)
می نشینیم تا پس از خویش ، جامعه ی پیرامونی را به کُنش وادار کنیم و بتوانیم این پیام را به اجتماع منتقل کنیم که:
.. با من اكنون چه نشستنها، خاموشيها، با تو اكنون چه فراموشيهاست . چه كسي مي خواهد، من و تو ما نشويم
خانه اش ويران باد !
من اگر ما نشوم، تنهايم
تو اگر ما نشوي،- خويشتني
از كجا كه من و تو، شور يكپارچگي را در شرق باز بر پا نكنيم، از كجا كه من و تو، مشت رسوايان را وا نكنيم .
من اگر برخيزم، تو اگر برخيزي، همه بر مي خيزند
من اگر بنشينم، تو اگر بنشيني، چه كسي برخيزد ؟
چه كسي با دشمن بستيزد ؟
چه كسي پنجه در پنجه هر دشمن دون
- آويزد (حمید مصدق)