مازندشورا- کمیل رمضانی*: ناگهان در واپسین روزهای دی ماه ۹۵ خبری به سرعت برق و باد یا بهتر بگویم چون شعله های آتش زبانه کشید و دلهای بسیاری را داغدار کرد..
ساختمان پلاسکو که روزی نماد معماری مترقی در ایران بود بعد از بیش از نیم قرن سرفرازی فرو ریخت و در میان آتش و دود مردانی از جنس ایثار را در خود بلعید تا ملتی غمگین امدادگران بی نشان خود شوند...بعضی مشاغل وقتی به وجودشان نیازمند میشویم درک میکنیم که چه میزان برای آرامش تلاش ما میکنند و از جان که شیرین ترین دارایی شان است به چه سادگی میگذرند..
در چند روز گذشته و قبل از واقعه دردناک پلاسکو در شهر مظلومم ساری یکی از مسئولین عزیز در پاسخ به مطالبات به حق آتش نشانان،این مردان بی ادعا و گمنام حافظ جان و مال مردم، با الفاظی که از بیان آن معذورم آنان را مورد خطاب قرار داد که محتوای کلامش این بود که شما چه میکنید فقط استراحت ؟؟؟و سالی چند روز مگر کار میکنید و....نکاتی دیگر که از آن میگذرم و به این نکنه بسنده میکنم که آتش نشان منتظر واقعه ای است تا برای جان هم وطنانش جان فشانی کند.. منتظر لحظه جانبازی و این روحی بلند میخواهد و هرکس یارای درک این مقال نیست..
از درون گر گرفته ای. دستانت، راز سرشار رودخانه های جاری است. چون دریا موج می زنی و در خویش نمی گنجی. بلندتر از شعله ها قد کشیده ای.
فراموش کرده ای ثانیه هایت را. بی تابی اتفاق را تاب نمی آوری.
می روی و تمام رودهای جهان، به قامت تو اقتدا می کنند.
می دوی و میان دود و خاکستر گم می شوی.
همه چیز، دور و برت زبانه می کشد. خشم کهنسال شعله های ناگهان، روبه رویت می پیچد. از خود می گذری تا دست های مهربانت، تلخی سوزان حادثه را در هم بریزد.
زلال، چون آب ایستاده ای و حادثه تو را نمی سوزاند.
بی کمک دست های تو، روزهای گداخته مان نمی گذرد، وقتی اتفاق بی هنگام، قصد درهم پیچیدن زندگی مان را دارد.
روزهایت می گذرد و به هیچ چیز فکر نمی کنی جز لبخندهای سوخته ای که از لابه لای دود و آتش بیرون می کشی.
به هیچ چیز نمی اندیشی، جز نگاه های ملتمسی که فریاد می زنند و جز تو هیچ کس را یارای کمک نیست.
روزهایت می گذرند و تو چون شمع می سوزی.
راز فداکاری ات، دهان به دهان می چرخد.
شهر به تو می بالد.
وقتی شعله در شعله می پیچد، به هیچ چیز نمی اندیشی؛ مگر آن سوی آتش.
زلال دست های مهربانت، راز آرامش لحظه هایی است که شعله ورند و عصیانگر، اگر نباشی.
بزرگمرد!
دست بر شقیقه هایت گذاشته ای و خواب از تو می گریزد. به عقربه های ساعت خیره شده ای و نگاه می کنی آن سوی حادثه هایی را که آرزو می کنی هیچ گاه رخ ندهند.
تقدیم به تمام حادثه دیدگان واقعه پلاسکو تمام آتش نشانان بی نام شهرم و سرزمینم
*وکیل دادگستری(وکیل مردم)