مازند شورا: سیروس مقدم ازکارگردانان بنام ومطرح سینما و صدا وسیمای کشوراست. چنانچه به کارنامه آثارهنری ایشان رجوع کنیم. بدون شک به توانمندی ایشان پی خواهیم برد. سیروس مقدم اهل آبادان، فارغ التحصیل دانشکده هنرهای زیبای تهران دررشته نقاشی، همسرالهام غفوری ازتهیه کنندگان نامی صدا وسیماست که ماحصل این پیوند زناشوئی وهنری درطی 13 سال منجربه ساخت 37 سریال تلویزیونی شده است . گرچه کارگردانی فیلم سینمائی گرگ های گرسنه /70شکوه بازگشت/71شیخ مفید/74 را درکنارسریال های تلویزیونی موفقی چون ریحانه/نرگس/به سوی افتخار/ چاردیواری/ دیوار/چک برگشتی/ مسافر و...درکارنامه هنری اش به ثبت رسانده است .ایشان درسال 70موفق به نوشتن فیلمنامه سیرک بزرگ شد. ولی تاکنون بدلایل مختلف آنرا به تصویر متحرک نکشیده است.
اینکه ایشان با ساخت سریال پایتخت 1،2،3 مورد خشم وغضب جمعی ازشهروندان بویژه مازندرانی قرارگرفته مقوله ای است . که بایستی بصورت کارشناسانه مورد تحلیل قرار گیرد. براین اساس سخن نیوز بنا بررسالت قلمی وهنری مصمم است به نکات قابل توجه اشاره ای داشته باشد.
در ابتدای سخن به این نکته اشاره کنم . فیلمنامه پایتخت با درون مایه اجتماعی درقالب طنز درصدد است پاره ای ازمشکلات زندگی اجتماعی طیفی ازجمعیت را بیان کند . اینکه در انتخاب جمعیت به نقطه ای پا گذاشت که ازلحاظ شرایط اقلیمی با دگرگونی چهره طبیعت آن همخوانی دارد . می توان به این نگاه احسن گفت. برای اینکه دوربین با زوم کردن روی لوکیشن های بهاری به نوعی قدرت الهی را درخلقت آثار بهاری درذهن ها تداعی می سازد. جالب اینکه دربرداشت هرسکانس آن وحتی پلان آن بخاطرارائه حضور بهار با تصویر کشیدن فضای حاکم برطبیعت در فرم های مختلف نظیر سرسبزی گیاهان، شادابی کاراکترها ، پرانرژی بودن کاراکترها، وهمراهی، همدلی وهمیاری کاراکترها حتی از نگاه زیباشناسی زاویه دید دوربین روی نوبودن و سرعت دوربین درپلان ها بیانگر دقت و نظراین کارگردان است که ازدریچه هنرمندانه عمل کرده است.
حال اینکه از دیدگاه شهروندان مازندرانی چه درلباس حقوقی وچه درلباس حقیقی ساخت این سریال را نوعی هتاکی و جسارت در فرهنگ بومی قلمداد می کنند . به صراحت عنوان می کنم سیروس مقدم به تنهایی مقصراصلی نیست . بلکه علیرضا خمسه استاد دانشگاه در رشته فیلمفارسی بویژه مدرس رشته بازیگری است دراین گام سخره گرفتن فرهنگ وآداب ورسوم قومی سهم بسزایی دارد . اما این نگاه را هم مد نظر داشته باشیم دست اندرکاران بخش صدور مجوز پروانه ساخت وهئیت نظارت بازبینی و مدیریت شبکه ملی هم بیشتر دخیل می باشند. چطور روزنامه ایران بخاطرجسارت به فرهنگ آذری مدت مدیدی توقیف بود. پس صدا وسیما نقش بارزی درتحکیم ووحدت قومیت های اجتماعی دارد . رسالت سنگین تری بعهده دارد. چرا براساس تکلیف عمل نمی کند؟
گرچه نگارنده وقت خویش را برای تماشای اینگونه سریال ها صرف نمی کند. اما بنا بردرخواست دوستان هنری ترجیح دادیم یک قسمت کار را مشاهده کنیم. حال مباحث خویش را براساس همان یک قسمت مطرح می کنیم.
قسمت آشتی کنان
دوربین درپلان لانگ شاتی گام های مستحکم کاراکتری را با پوشیدن کفش ورنی نوک تیز قرمزرنگ وشلواراتو کشیده روی پله های مفروش ازموزائیک در رنگ های متمایل به قرمزودر نهایت قرارگرفتن کفش در بین انبوهی ازکفش های مشکی زمینه سازی برای هویت بخشی کاراکترچرخش دوربین ازمنظرزیبا شناسی صحنه قابل ستودنی است. اما درهمین سکانس نوعی جسارت جلوه پیدا کرد. برای آشتی دادن دونفرآنهم موضوع اختلاف پیش پا افتاده یعنی دراصل دردلیل تراشی آن زیرساختاری ندارد، ضرورت حضور چندین ریش سفید همسطح به اضافه حضور پررنگ ریش سفید مافوق همان صاحب کفش ورنی. همراه با مکث کوتاه روی تک تک چهره ها ی حاضردرصحنه آشتی کنان القای مطرح کردن حضورشخصیت های تاثیرگذاردرنشست موضوع هیچ وپوچ وبه تعبیری نشست اندیشه های پوک با چهره های درشت نمائی شده درجامعه فعلی ، سئوالی که در ذهن مطرح می شود، فیلمنامه نویس چقدر با فرهنگ وآداب و رسوم خطه وسرسبز شمالی آشنایی دارد؟ آیا این جمعیت سازی نوعی جسارت به فکر واندیشه ریش وسفیدهای منطقه نیست؟ آیا کلوزآپ کردن دوربین روی چهره ریش سفید فرد مافوق همان صاحب کفش ورنی نوعی جسارت به دیگراندیشه ها نیست ؟ آیا شروع وپایان دیالوگ روی ریش سفید مافوق نوعی جسارت به دیگراندیشه ها نیست؟آیا مقدم آثاردوراندیشی خیراندیشان مازندرانی را بویژه بعدازانقلاب درچهره مازندران مشاهده نمی کند؟ مازندران با تغییر وتحول اساسی وشگرف دربخش علم، صنعت،طب،کشاورزی، ورزش،هنرو...حرفی برای گفتن دارد زیبنده نیست چهره بزرگ اندیشان را به شکل نامعقول به تصویر بکشیم. خلق آثارکمدی درسینما وتلویزیون نیاز به نگاه جامعه شناسانه دارد. چارلی چاپلین بدون تکلم برای ملل نقش آفرینی کرد . با صنعت درگیر شد اما با پدیدآورنده صنعت درگیرنشد و پلانی هم آداب وسنن وفرهنگ قومیتی را زیرپایش لگد مال نکرد.علیرضا خمسه با راه رفتنش و با نگاهش سمبل پخمه بودن چهره یک مازندرانی را تداعی می سازد . درصورتی که حضوراینگونه تیپیک ها استثنائی است ودرهرمقطع زمانی وهرنقطه مکانی ممکن است وجود داشته باشد. دال براین نیست دردرشت نمائی استثناها غلوآمیزعمل کنیم.
هرچند بیشترین نگاه منتقدین ومعترضین این سریال روی نوع بیان زبان فیلم می باشد. نگارنده هم به این امرهم واقف است. فقط به جملات اکتفا می کنم کاراکترهای سریال پایتخت لهجه مازندرانی ندارند این کاراکترها دراصل با یک لحن درهم ریخته و بدون هویت دیالوگ های خودرا بیان می کنند درصورتی که دردورترین نقاط روستایی مازندران کسی با مخاطبین خود با چنین لهجه وگویشی ارتباط برقرار نمی کند. بازی دادن روی صوت کلمات قوم وقبیله وطایفه ای درهنگام قرائت آن نوعی هتاکی و سخره گرفتن است . ودر قسمت پایانی همین سکانس آغازین یاهمان سکانس اول این شماره قسمت سریال علیرضا خمسه وارد جلسه ریش سفید ها می شود به ذهن اینکه انگشترلیلا گم شده است. با لحنی نیشخند بیان می کند همه ریش سفیدها درزمان خروجی بایستی وارسی شوند. یعنی ریش سفید های خطه سرسبز شمال کشورقابل اعتماد نیستند. درتمام سکانس ها حتی زیرپتودرهنگام خوابش بهبودی با لباس انباشته به حروف لاتین؛ تداعی نگاه غرب زدگی، داشتن هویت متزلزل که بانامش هم سنخیت ندارد. اندیشه بیمارگونه، ذهن متلاشی، شیفتگی ظواهر حتی طرح ازدواج بازن چینی و...لابد کارگردان با عنوان بهبودی حرفی برای گفتن دارد. و در پلانی همین بهبودی در معرفی زن چینی ازحقانیت دین اسلام صحبت می کند واز قانون حرف می زند، بهبودی بهبود نیافته کارشاخی انجام می دهد، درپلانی دیالوگ تمسخرآمیزادبیات عامیانه مازندرانی نوعی متلک پرانی روی واژه عمه است بصورت هدفمند در شبکه ملی فرهنگ سازی می شود آنهم بصورت تاکیدی .دوست دارم دست اندرکاران صدا وسیما یک باردیگرمدیوم شات واورشات این پلان ها را ملاحظه کنند.
درسکانسی دیگر مصرف خوراک حیوان خانگی بجای داروی انرژی زا توسط نقی روی پابیانگر نوعی ساده اندیشی و خام بودن آن نقی کاردان وکاربلد وازدید کارگردان نقی روی پا است.
سخن آخراینکه درخلق آثارهنری بایستی برای ماندگاری اثرهنری سرمایه گزاری کرد. و این زمانی معنا پیدا می کند، شبکه های تلویزیونی بخش خصوصی در کشور راه اندازی و فعال شود.
رکنی - سخن نیوز