با وجود گزینه‌ای مناسب‌تر برای تغییر مدیریت فرهنگی استان به یک جمع‌بندی قطعی دست یابید

مازند شورا: آقای استاندار باید به یک جمع بندی مناسب و قطعی دست یابند و اگر به راستی گزینه ی مناسب تری برای توسعه ی فرهنگی استان در سایه ی تخصصّ و تعهّد، دست به نقد موجود است و می تواند ضمن قدردانی از زحمات صورت گرفته تا این لحظه و پاسداشت افتخارات کوچک و بزرگ موجود، سرعت مناسب تری به شکل گیری رویدادهای بزرگ تر و رفع موانع بدهد.

مازند شورا: چندی پیش دوستی گفت که آقای استاندار روی خط روزنامه ی دولتی ایران در تهران پاسخگوی سئوالات مردم است.

پس رفتم روی خطّ و حتماً صدای مکالمه ی ضبط شده ی ما در آرشیو روابط عمومی استانداری و روزنامه ی ایران موجود است و چه خوب که تمام این مکالمه ی ده دقیقه ای برگردان متنی و سپس منتشر شود تا همگان بدانند در این مکالمه چه گفتیم و چه شنیدیم.

به ایشان گله کردم که چرا در طی این مدّت انتصاب با همه ی صنوف و اقشار و جمعیّت ها و مسئولین نهادها ، جلسه ای اختصاصی ویژه داشته است بجز با هنرمندان. به ایشان توضیح دادم که هنرمندان عامل اصلی ایجاد امنیّت روانی و اجتماعی و سیاسی در جامعه اند و همه ی تلاش مسئولین در تمام زمینه ها تا زمانی که به زبان هنر آمیخته نباشد، به چشم نخواهد آمد.

از ایشان خواستم ترتیبی اتخّاذ فرماید تا هنرمندان شاخص استان از پیشکسوت و جوان بتوانند در محیطی صمیمی به نقد و بررّسی جریان فرهنگ و هنر استان بپردازند.

از مدیریت های فرهنگی بگویند و سرمایه های موجود، از نحوه ی هزینه کرد بودجه ها به تفکیک تولید و همایش ، از پیشرفت هایی که داریم، از ضعف های موجود، از اوضاع زندگی هنرمندان و این ها همه را اگر استاندار به عنوان عالی ترین نماینده ی دولت در استان ها نداند، چه کسی باید بداند؟

به ایشان گفتم مازندران در همه ی سالهای پس از انقلاب اسلامی هرگز مجمع نمایندگان استانی دلسوز، منسجم و مؤثری نسبت به اوضاع فرهنگ و هنر نداشته است و شاهد این ادّعا، عدم برگزاری حتی یک جلسه ی رسمی با حضور اکثریت نمایندگان مردم مازندران در مجلس شورای اسلامی با هنرمندان است و مشکل اصلی عدم توسعه ی جدّی فرهنگ و هنر استان به نسبت دو استان همجوار گیلان و گلستان.

متحّد نبودن مسئولان ارشد استانی و مجمع نمایندگان و مدیریت های فرهنگی و عدم توجّه به نصایح و راهکارهای صاحبان علم در حوزه و دانشگاه ، نخبگان و فعالان فرهنگی اصحاب قلم و رسانه ، ارجح بودن نگاه سیاسی در انتصابات نسبت به تخصّص ها و توانمندی ها و نیز بی تفاوتی مجموعه ی ادارات کلّ استان در خصوص احیای اصل مظلوم و مغفول یک دهم درصد بودجه های فرهنگی است که ادارات کلّ را در خصوص خرید اقلام تولیدی به ویژه دربخش هنرهای تجسّمی جهت استفاده ی عموم مردم موظّف یا بهتر بگوئیم تشویق می کند.

این ها را روی خطّ تلفن گفتم و ایشان و خیلی ها می شنیدند.

نمی دانم که آیا ایشان هم مانند مهندس طاهایی واقعاً دغدغه ی رفع مشکلات هنرمندان را دارد یا خیر و نیز هنوز نمی دانم آیا مدیرکل روابط عمومی ایشان همچون « کمال رستمعلی» که خطّ واسط و پل ارتباطی مؤثر و دقیق ما با آقای مهندس طاهایی بود، هست یا خیر؟

منتهی امیدواری شرط اوّل توکّل است و به همین دلیل اعتقاد راسخ داریم که بسیاری از معضلات و گرفتاری ها که قشر هنرمندان با آن مواجه اند با گفتگوی مستقیم و صریح مسئولین ارشد استان و هنرمندان و اتخّاذ یک روش دقیق راهبردی و نظارتی دائمی قابل رفع است.

مهم نشستن به دور یک میز است تا آقای استاندار چه اهل فرهنگ و هنر به شکل تخصّصی باشد یا نه، شنوای صدای خالص و بی پیرایه ی هنرمندان باشد.

بنشینیم و تورّق کنیم مجموعه ی عملکرد مدیران فرهنگی و هنرمندان را... از افتخارات به دست آمده بگوئیم و از نداشته هایی که سالهاست نداریم، از امیدهای خود، از بیم هایی که داریم. منصفانه اگر همه چیز را در بوته ی نقد بگذاریم، تکلیف مان روشن می شود.

راه اگر پیدا شود، راهکارها ناهمواری ها را خواهد زدود. طرح و برنامه ها وقتی مدّون باشد، تزریق بودجه ها منسجم تر خواهد شد و این نظم و ترتیب را چه کسی جز آقای استاندار می تواند احیاء کند.

ایشان باید در جمع صمیمی هنرمندان حضور یابد تا اشراف مناسبی نسبت به اوضاع، به دست آورد. این که چرا سینماهای مان به ویژه در مرکز استان اندک است، چرا خانه ی هنرمندان نداریم، چرا مجتمع کردان هنوز راه اندازی نشده است، چرا مجتمع های فرهنگی استان در بیشتر اوقات و ایام سال سوت و کور است، چرا به تولیدات هنری در سالهای اخیر به نسبت همایش و در سمینارها رسیدگی کمتری شده است؟

چرا حضور مدیران شهری و استانی در مراکز فرهنگی و هنری کمرنگ است، چرا انجمن ها و صنوف و تشکل های هنری غیردولتی نداریم، و از همه مهم تر چرا امثال استاد اسفندیار زرکوب هنرمند و روزنامه نگار فقید و پیشکسوت ما باید هنگام درمان های سخت، تنها بمانند؟

چند روز پیش از درگذشت غم بار استاد، در « وارش» به قلم« احسان مهدیان» غم نامه¬ای از بی توجّهی به مسائل اقتصادی و معنوی درمان آن فقید سعید خواندم که به راستی روان هر آگاهی را می آزرد. « مهدیان» صدای خود و فرزند استاد را به گوش همه رساند.

امّا هیچکس آن را نشنید و اگر هم شنید، دیر شده بود و استاد دیگر در میان ما نیست. روحش شاد. راه اندازی صندوق ویژه ای برای پیگیری این قبیل امور، کار سختی نبود.

میلیاردها تومان بودجه ی فرهنگی در 20 سال اخیر وارد استان شده است ولی اراده ای برای آغاز چنین تحوّلاتی در سیاست های کلّی مدیران فرهنگی و مسئولین ارشد استانی ملاحظه نشده است.

آقای استاندار خیلی حرف ها را هنوز نشنیده است و بدون پیش داوری مبنی بر این که آیا قادر به رفع حداکثری مشکلات خواهد بود یا خیر، باید گفت اخبار و اطلاّعاتی که به ایشان رسیده با آن چه در بطن واقعی امور وجود دارد، در سطح پایین تری قرار دارد.

ایشان مستحضر باشد که جامعه ی فرهنگی استان در دولت تدبیر و امید، منتظر اتخّاذ تدابیر کاربردی و ازدیاد روحیّه ی امید در حوزه فرهنگ و هنر است و این روزها که بحث تغییر و جابه جایی مدیران همسو با دولت به ویژه در فرهنگ و ارشاد گاه مطرح و گاه فروکش می کند و گاه تندتر از پیش شعله ور می شود، هنرمندان چرا باید گوشت قربانی باشند؟

نباید این شائبه تقویت شود که عدّه ای می خواهند وعدّه ای نمی خواهند مدیریت فعلی به کار خود ادامه دهد و باز هیچ نهادی همچون استانداری و مجمع نمایندگان مازندران، توانایی حلّ این معمّا را ندارند.

بالاخره این عزیزان به ویژه آقای استاندار باید به یک جمع بندی مناسب و قطعی دست یابند و اگر به راستی گزینه ی مناسب تری برای توسعه ی فرهنگی استان در سایه ی تخصصّ و تعهّد، دست به نقد موجود است و می تواند ضمن قدردانی از زحمات صورت گرفته تا این لحظه و پاسداشت افتخارات کوچک و بزرگ موجود، سرعت مناسب تری به شکل گیری رویدادهای بزرگ تر و رفع موانع بدهد.

در انتصاب وی تاخیر بیش از این روا ندارند که زمان به سرعت می گذرد و توقّف در توسعه ی هدفمند، جایز نیست و در نقطه ی مقابل اگر مدیریت فعلی با احتساب نقاط مثبت و منفی ، کارنامه ی قابل قبولی داشته است

شایسته است که مسئولین ارشد استانی ، حمایت لازم را از مدیریت فعلی به عمل آورده و شایعات موجود را محو نماید. درهر دو صورت معادله، اتخّاذ تصمیم جدّی مبنی بر ابقاء یا جابجایی مدیریت، آرامش را به جامعه ی هنری و نیز سیاسیون باز خواهد گرداند و نیز هنرمندان با تمایل بیشتری به سمت تولید آثار خود خواهند رفت.

حالا هم دیر نشده. یک بار دیگر صدای ما به گوش آقای استاندار خواهد رسید و ایشان است و آن چه که تعهّد و جدیّت و همّت نامیده می شود. ایشان قولی داد و باید به آن عمل کند و وفای به عهد، توصیه ی بزرگان دین و اخلاق است و خلف وعده کنندگان، به مرور زمان و تکرار دفعات این کار، محبوبیّت و اشتهار معنوی خود را از دست می دهند و مردم هیچ اشتیاقی دراستمرار مودّت و ارتباط با او نخواهند داشت.

مازندران از فقر شدید فرهنگی در حوزه های سخت و نرم افزاری رنج می برد. حکم بیماری را دارد که تنها با شوک های الکتریکی که گاه پوست را هم می سوزاند، زنده است.

نحوه ی تامین بودجه برای نمایشگاه بزرگ کتاب مازندران در سال جاری و فقدان بودجه ی مستقل و کافی برای این امر، با ماجراهایی که به تحقیر و کنایه و توهین عجین شده است، در شأن مدیران ارشد استانی ، مدیریت فرهنگی ، هنرمندان و مردم شریف مازندران نیست.

این یک زنگ خطر جدّی برای همه¬ی ماست. یک لحظه باید بایستیم. به اطراف خود بنگریم. گوش کنیم، حرف بزنیم و با ترسیم دورنماهای فنّی و تخصصی، مازندران را به جایگاه واقعی و صددرصدی اش در عرصه ی فرهنگ و هنر برسانیم. و این حتماً با توّجه و درایت ویژه ی آقای استاندار شدنی خواهد بود. ایشان باید جامعه ی هنری را از نگرانی عمیقی که در آن گرفتار است درآورد.
 

افشین رشیدی - فعال فرهنگی

فرهنگ و ارشاد مازندران ربیع فلاح استاندار افشین رشیدی