« من یک مازندرانی هستم و مازندران را به مثابه یک کلان شهر می بینم»

اختصاصی مازندشورا: بی تردید باید گفت تفکر جزیره ای و عملکرد قبیله ای مهمترین عامل توسعه نیافتگی استان مستعد مازندران است... یادداشتی از کوروش غفاری چراتی- روزنامه نگار

اختصاصی مازندشورا:بی تردید باید گفت تفکر جزیره ای و عملکرد قبیله ای مهمترین عامل توسعه نیافتگی استان مستعد مازندران است. سالهاست که ساکنان استان مازندران از غرب تا شرق و از شمال تا جنوب از ناکارآمدی مدیران به ویژه مدیریت ارشد استان در تدوین یک استراتژی راهبردی برای فعال سازی ظرفیتهای استان و ترسیم پایان خط فقر می نالند و موقعیتها و فرصتهای بی بدیل استان یکی پس از دیگری با تفکرات منطقه ای و شهرستانی تصمیم سازان  از دست می رود و تکرار تراژدی فقر در زیر شاخسارهای سبز مازندران شرایط غالب  این دیار کهن است. بي ترديد یکی از اساسی ترین آرزو و مطالبه ساكنان خطه رويايي مازندران از دولتمردان رونق اقتصادی و توسعه عدالت اجتماعی بوده است. توسعه ای که متضمن سربلندی و آسايش مردم و مایه مباهات دولت خواهد بود. با این وجود پژوهشی در سیمای اقتصادی استان مازندران به وضوح نشان می دهد که در طول سالهاي گذشته این خطه مستعد علیرغم پتانسیل بالای تولیدی در تمامی زمینه ها، از کمترین ميزان سرمايه گذاري هاي توسعه آفرين در قياس با بسياري از استانهاي كشور برخوردار بوده و هم اكنون از نارساییهای عدیده ای رنج می برد. نارساییهای بغرنجی که بخش اساسی آن ریشه در ناکارآمدی سياستهاي مدیریتي و عدم برنامه ریزی درون استانی و همچنين عدم توازن در توزیع عادلانه سرمایه و امکانات در سطح کلان به خاطر عدم دفاع شایسته از منافع استان داشته و دارد. متأسفانه مازندران ، این سرزمین ماهی و برنج، سبزه و باران همه ساله از رهگذر چنین سیاستهایی متضرر و باز هم متضرر می شود. اختصاص کمترین طرح های ملی و پروژه های عمرانی اشتغال زا، مولد و راهبردی به این استان، عدم پایه گذاری صنعت به بهانه واهی حفظ محیط زیست در طول سالهای گذشته، نابسامانی کسالت آور و ناامیدکننده در مدیریت اقتصادی استان بویژه در  بخش کشاورزی و گردشگري که بستر و اساس اقتصاد مازندران را تشکیل می دهد، هرج و مرج و نابسامانی در سیستم بازار و گرفتار آمدن تولیدکنندگان محصولات زراعی و دامی در چنگال دلالها و واسطه ها و نبود نظام قیمت گذاری مصوب و قابل اجرا به خصوص در زیربخشهای کشاورزی، استیلای روابط بر ضوابط در نظام اداری و دست و پاگیر بودن سیستم بوروکراسی و  وجود بیکاری كه بسیاری از جوانان جویای کار را در دام خود گرفتار کرده و آرزوی دستیابی به آینده ای امیدوار کننده را تقریباً زایل ساخته است  از جمله معضلات مدیریتی کلان در مازندران است که ساکنان این خطه زرخیزسالهاست با آن دست و پنجه نرم می کنند. درهمين راستا بايد گفت ساحل زیبای خزر که می تواند بستر نوینی برای شکوفا یی اقتصاد استان باشد، آن چنان به تصرف اشخاص حقیقی و حقوقی و شرکتهای دولتی درآمده که ازگستره 400کیلومتري‌آن فقط 20كيلومتر برای استفاده   20ميليون گردشگري كه همه ساله به استان سفر مي كنند باقی مانده است! ساحلی که به گفته كارشناسان هر کیلومتر آن قابليت ایجاد اشتغال مستقيم برای یک هزار جوان جویای کار را به آسانی دارا مي باشد. جنگل کماکان در حال نابودی است و مراتع روز به روز برهنه و عریان تر می شود. هنوز بحران آب با وجود بارندگی های بسیار مطلوب به علت عدم وجود زيرساختهاي ذخيره سازي و انتقال، ساکنان مازندران بویژه کشاورزان را آزار می دهد و در سرزمینی که دست کم چهارماه از سال باران می بارد، خشکسالی چون عفریتی هلاک کننده زمین و زمان را تهدید می کند.درچنين شرايطي بايد پرسيد آيا اميدي به تحقق برنامه هاي توسعه و رونق اقتصادي در استان مازندران وجود دارد؟ بی تردید تلاش های دولتمردان استان در تهیه و تدوین برنامه های اقتصادی و توسعه ای قابل تقدیر است اما هرگزکافی نیست . چرا که سالها حق مازندران و مجموعه استان های شمالی در قالب مصوبه ای غیر علمی به سایر استان ها داده شد و با وجود اعلام مازندران بعنوان قطب کشاورزی، وضعیت امروز استان به جایی رسیده که به جرات می توان گفت در این استان وزن مسائل و مشکلات کشاورزی سنگين تر از تولیدات آن است! و این دقیقا بدان معناست که برنامه ریزان و تصمیم سازاني كه در طول سالیان گذشته با تصمیمات غیر اصولی خود توسعه صنعتی را از مازندران گرفتند و بر توسعه کشاورزی تاکید نمودند حتی در زمینه کشاورزی هم به تعهدات خود عمل ننموده اند!!  به اعتقاد کارشناسان هیچ راهی جز ایجاد زیرساخت هایی که زمینه تسریع توسعه متوازن استان مازندران  را فراهم و تقویت می کند، نداریم.

توسعه بنادر، فرودگاهها، مراکز ویژه اقتصادی، سدها، راههای دریایی و زمینی و ریلی، صنایع مادر، معادن ، ایجاد منطقه آزاد، بسترسازي براي توسعه گردشگری  ، کشاورزی، باغداری، دامداری، اهتمام به زراعت و پرورش گل و گیاه، صیادی، جنگلداری با مشخصه بارز صادرات حداکثری و واردات حداقلی که ضرورتهاي توسعه مازندران محسوب می شوند ، تنها در صورتی محقق خواهد شد که مسئولین و تصمیم سازان ما از  تفکرات جزیره ای فاصله بگیرند و مازندران را به استعداد یک کلانشهر ببینند.فرایندی است که سالها ست به رویایی دست نیافتنی در مازندران تبدیل شده است و مدیران عمدتا سیاسی کار با ترفندهای همیشگی سعی دارند از آب گل آلود ماهی بگیرند و ازاین خطه مستعد به عنوان سکوی پرش استفاده نمایند. بی تردید آنچه مهدی عبوری ،شهردار محبوب مرکز استان در آیین تجلیل از خبرنگاران برآن تاکید کرد همه آرزوی چندین ساله مردم و دلسوزان مازندران بوده است. بدون شک تقکر« من یک مازندرانی هستم و مازندران را به مثابه یک کلان شهر می بینم» یگانه مانیفست و نقشه راه  مازندران در نیل به اهداف توسعه است چراکه به تجربه ثابت شده است « بابلیزاسیون» یا « سارویسم  » مهمترین چالش توسعه در مازندران است و عبور از این چالش تفکری به مدیران جسور و با انگیزه ای چون «مهدی عبوری»نیازدارد.

« من یک مازندرانی هستم و مازندران را به مثابه یک کلان شهر می بینم» یادداشتی از کوروش غفاری چراتی- روزنامه نگار