مازندشورا:به گزارش خبرگزاری فارس از شهرستان ساری، صحرای کربلا آفتابی سوزان را بر پهنای زمینش گسترانیده است، آسمان بیکران، در سکوتی عمیق فرو رفتهاست و گویا در انتظار واقعهای عظیم میسوزد.
آتش از هر طرفی، زمین را فراگرفتهاست، زمین و زمان در سکوتی بزرگ خاموش است و تمام عالم میدانند نزدیک است که اندوهی بزرگ سایهای سنگینی بر این دنیا بیفکند.
کسی از دل حسین زهرا(ع) خبر ندارد جز خواهر، غربت حسین(ع) بیش از هر چیز دیگر بر این دنیا سنگینی میکند، هَل مِن ناصر یَنصرنی ارباب، گوش فلک را کر کردهاست اما چرا یاری به سوی او نمی شتابد، خوش به سعادت حُر که در واپسین ساعات، حُر بودن را برگزید و با امام حسین (ع) به آسمان پرواز کرد.
کسی نمیداند شب عاشورا، سالار شهیدان با خدایش چهها گفت، کسی نمیداند آن شب ارباب در سجده بر معبودش، چه راز و نیازی کرد، آن شب، حسین(ع) یارانش را به گِرد خود جمع کرد و وعده زیبای شهادت در راه حق را به آنان داد، آن شب، صحرای کربلا نیز زار زار میگریست.
ناله اِی صبح طلوع نکن را آسمان و زمین با هم سر دادند، خورشید نیز شرمسار از بالا آمدن بود، ثانیههای روز عاشورا به اجبار میگذشتند و تمام عالم را بغض غربت ارباب، فرا گرفتهبود.
نماز ظهر عاشورا، آسمان را بیشک به گریه واداشت، فرشتگان بیقرار، نظارهگر عبادت آقا بودند، پس از نماز، عاشورا آغاز شد، جنگی سهمگین بین حق و باطل به راه افتاد، شجاعت سپاهیان حسین (ع) کاملا هویدا بود، سپاه دشمن با هجومی نابرابر، یاران حق را به شهادت رساندند.
حسین زهرا(ع) بانوان را جمع کرد و سفارشات لازم را به آنان فرمود، زینب کبری(س) داغ بزرگی در دل داشت اما میدانست رسالتی عظیم دارد و همچنان باید پیام حسین (ع) را به گوش جهانیان برساند تا امروز مردم اینطور عاشق راه حسین(ع) باشند.
ارباب به میدان رفت و شجاعانه ایستادگی کرد، دشمن امان نمیداد، بدن پاک حسین زهرا(ع) از زخم نیزه و شمشیر گلگون شدهبود.
شمر شیطانصفت برای بریدن سر آقا، پیشگام شد و ناله حضرت زهرا(س) آن لحظه به گوش جهان رسید، آن هنگام خورشید تیره و تار شد، آسمان چشم بست و زمین از شرمندگی تا ابد خاموش شد، ارباب دو عالم به شهادت رسید.
حسین جان، عاشورای دیگر باز رسید و هَل مِن ناصر یَنصرنیات هنوز به گوش ما نرسیده است، آقا جان شرمندهایم که پس از هزار و 400 سال همچنان نمیدانیم یار حسین (ع) بودن یعنی چه.
آقا جان، شرمندهایم که در عاشورای حسینی، راهت را پُررنگ نمیکنیم و در حواشی دنیایی گم شدهایم، شرمندهایم که در روز عاشورا بار دیگر غربتت را تکرار میکنیم.
آقا جان، امروز برای مصیبتی بزرگ که در نینوا به راه انداختهاند، دلمان مالامال از درد است و اسارت بیبی را میفهمیم، حسین جان، قلبمان را بازیهای دنیا پوشانده است اما در ذاتمان عاشق ارباب هستیم و برای غربتت اشک میریزیم.
برای آنهنگام که دشمن حق بودنت را میدید اما عشق دنیا چشمانش را کور کرد و تو را یاری نکرد، غصه داریم. اضطراب فریب خوردن داریم و میترسیم ناغافل به سپاه دشمن بپیوندیم و دائم آرزو میکنیم مانند حُر سپاهت روزی از بند این تعلقات زمینی آزاد شویم.
ارباب، میدانیم که پس از شما، خاندانت چه دردی را به دوش کشیدند، میدانیم زینب کبری (س) قامتش خمیده شد، میدانیم دختر سه سالهات به خاطر فراق پدر، پَرپَر شد.
آقا جان، میدانیم که گناه وجودمان را فراگرفته است، میدانیم که فراموشکارتر از آنیم که مصیبت عاشورا را هر روز به یاد داشتهباشیم، اما بدانید ما دلمان برای بین الحرمینت میتپد، بدانید که ما برای خادم حسین(ع) بودن، جان میدهیم، بدانید که ما برای اماممان حاضریم از تمام این دنیا بگذریم، گرچه گاهی غافلیم اما در دل، عشق ارباب را میپرورانیم، زیرا می دانیم راه حسین(ع) راه رسیدن به خداست.
ارباب اینروزها هَل مِن ناصر یَنصرنی را بلند بگو، جوانان این سرزمین خواهند شنید و مانند شهید حججیها برای ادامهدادن راهت، به سپاهت خواهند پیوست، جوانانی که برای غریب نبودن ارباب، سرها میدهند.
السلام علیک یا اباعبدالله
صائمه یوسفی گلافشانی
انتهای پیام /86047/ع