مازندشورا: رزمنده دفاع مقدس با بیان اینکه بعضی‌ها در تلاش برای حذف دفاع مقدس از اذهان هستند، گفت: دشمن درصدد گرفتن غرور و سرافرازی مردم ایران است.

مازندشورا:به گزارش خبرگزاری فارس از شهرستان ساری، در این گزارش نوجوانان عزیز با نظرات رزمندگانی آشنا می‌شوند که بهترین لحظه‌های زندگی خود را در دفاع مقدس و جنگ با دشمن گذرانده‌اند، تلاش این است تا نوجوانان با هشت سال دفاع مقدس بیشتر آشنا شوند.

پای سخنان سید مجتبی صدر می‌نشینیم، او پا به پای دیگر رزمندگان دلیر در جبهه‌های جنگ حضور پیدا کرده و ادای دین کرده است.

وی یکی از پاهای پر توان خود را هم در این راه از دست داده، در حال حاضر هم به‌عنوان یک شخصیت فرهنگی، در جبهه فرهنگ و هنر، مشغول انجام وظیفه است.

فارس: امروز باور داریم نوجوانان و جوانان، دارای یک احساس پاکی بوده‌اند که در آن جنگ شرکت می‌کردند اما فقط بشنویم یا جایی بخوانیم که چگونه رزمندگان ما با آن همه احساس پاک به جبهه می‌رفتند کار ساده‌ای نیست، اگر می‌شود جنابعالی به عنوان یک رزمنده و کسی که در جنگ حضور داشته‌اید با توضیح کاملی به کمک ما بیایید تا به احساس آن عزیزان نزدیک‌تر شویم.

این سؤال مشکل اساسی بچه‌های نسل جنگ و نسل جدید است، اگر می‌شد پاسخ دقیق، کامل و کاربردی برای این قبیل سؤالات پیدا کرد تقریباً دیگر مشکلی نداشتیم، ولی باید تلاش کرد هر چقدر که می‌توانیم نوجوانان را به احساسی که رزمندگان، در زمان جنگ داشته‌اند نزدیک‌تر کنم، مثل معروفی است که می‌گوید: «شنیدن کی بود مانند دیدن»، ما هر چقدر از جنگ بگوییم، باز هم نمی‌توانیم آن همه احساس پاک را به شما انتقال بدهیم، برای رسیدن به این احساس و مشترک شدن آن، نباید بار این مسؤولیت را بر دوش انتقال‌دهنده بگذاریم با این دلیل که نسل حاضر در این جنگ هستند، تلاش خود نوجوانان که می‌خواهند با آن احساس آشنا شوند، بسیار سازنده است؛ یعنی سهم این عزیزان کمتر از سهم ما نیست، با مطالعه و تفکر می‌توان به این مهم دست یافت اصلاً در دین ما به تفکر اهمیت زیادی داده شده است، خوب فکر کردن، مطمئناً می‌تواند برای بچه‌های نسل امروز راه‌گشا باشد، البته ما هم به نوبه خود مسؤولیت داریم، من فکر می‌کنم اگر با یک مثال معمولی بحث خود را دنبال کنیم، راحت‌تر می‌توانیم به نتیجه برسیم، شما، شب در منزل خودتان هستید، یک یا چند نفر به‌عنوان دزد وارد خانه شما می‌شوند، ممکن است به زدن و مجروح کردن شما هم بپردازند، چه بسا با بی‌رحمی‌هایی که دارند خدای نخواسته مرتکب قتل هم بشوند، اگر یک چنین حادثه‌ای برای شما یا برای هر فرد دیگری اتفاق بیفتد، چه عکس‌العملی را می‌توان شاهد بود، هر کسی یک جور عکس‌العمل نشان می‌دهد، یکی ممکن است اسیر احساسات شود و دست به یک عمل نامعقول بزند، یکی ممکن است فرار کند، یکی ممکن است خونسردی خودش را حفظ کند، فکر کند تا در بهترین موقعیت یک طوری خودش و خانواده‌اش را از گرفتاری و مصیبت نجات بدهد، دفاع از خود و خانواده بستگی به فردی دارد که مورد حمله قرار گرفته است، به شیرازه و شخصیت آدم‌ها بستگی دارد.

حال همین خانواده را شما تبدیل کنید به یک ملت، در مقابل دشمنی که به قصد تجاوز و حمله قدم به خاک یک کشور دیگر می‌گذارد مردم آن کشور چه تصمیمی‌ اید بگیرند، شما تصور کنید بعد از سال‌های سال که از جنگ جهانی دوم می‌گذرد هم چنان مردم لنینگراد شوروی سابق، معروف هستند به مبارزه با آلمان‌ها در جنگی که میلیون‌ها نفر کشته داشته، آن مردم آن قدر در برابر دنیایی از تجهیزات پیشرفته نظامی‌ آلمان مقاومت کردند تا جایی که باعث شکست آلمان‌ها در جنگ شدند، همین آلمان  خیلی از کشورها را فتح کرده بود، امروز اگر روسیه امروز (شوروی سابق) به عنوان یک کشور قدرتمند شناخته شده است این قدرت و توانایی ریشه در همان مقاومت دارد، اینجاست که حیثیت و آینده یک جامعه، بستگی به شخصیت مردم آن جامعه دارد، اگر امروز، ما افتخار می‌کنیم به همه آن دوران دفاع مقدس، به آن روزها و به آن شجاعت‌ها به این دلیل است که همه آنها احساس وظیفه کرده‌اند به دین و مملکت خود و آینده مردم ما را بیمه کردند.

امروز، چون ما در معرض حملات فرهنگی دشمن هستیم شاید آن طور که باید آن همه رشادت‌ها را متوجه نشویم، ولی مطمئن هستم نسل‌های آینده بیشتر متوجه خواهند شد که چه اتفاقی در کشور ما رخ داده است و چه قدر شهامت به خرج داده شد تا از آبرو و حیثیت این کشور دفاع شود.

فارس: معمولاً برای ما و هم‌سن‌وسالان ما، این سؤال هم پیش می‌آید که چگونه یک جنگ می‌تواند مقدس باشد، دراین باره توضیح دهید؟

قبل از هر چیزی اجازه بدهید من سؤال شما را اصلاح کنم، اولاً ما نمی‌توانیم بگوییم جنگ مقدس، می‌گوییم دفاع مقدس، البته، اینجا از نظر معنی، بین جنگ و دفاع مقدس تفاوت‌هایی وجود دارد، اما حتی اگر بگوییم جنگ مقدس باز هم به اندازه کافی توضیح برایش وجود دارد، باز هم اجازه بدهید یک مثال بزنم، یادم است زمانی که هم سن و سال شما بودم، موضوع انشایی را به ما می‌دادند که خیلی معروف بود، «علم بهتر است یا ثروت؟» آن زمان هم عده‌ای می‌گفتند علم بهتر است، عده‌ای هم می‌گفتند ثروت و دلیل خاصی هم برای نظر خودشان داشتند.

بعد از انقلاب اسلامی‌ فیلمی‌ دیدم که ماجرای یک معلم انقلابی را به نمایش می‌گذاشت، آن زمان من 14 سال داشتم که آن فیلم را تماشا کردم وبه موارد زیادی پی برده بودم، در همان فیلم، همان انشا مطرح شده بود، یکی می‌گفت علم بهتر است، دیگری می‌گفت ثروت، معلم، توضیح بسیار قشنگی داد، گفته بود بعضی از واژه‌ها هستند که درجای خود معانی متفاوتی می‌دهند، خوب یا بد بودن آن بستگی دارد به نوع استفاده ما، بعد ادامه داد، شما می‌گویید دانش بهتر است من می‌گویم دانشی که تبدیل می‌شود به بمب هسته‌ای آیا از ثروت بهتر است؟ دانشی که تبدیل می‌شود به ماهواره‌های جاسوسی که الان می‌گویند حتی داخل خانه‌ها را نظارت می‌کنند، این دانش خوبی است، ولی دانشی که تبدیل می‌شود به علم پزشکی، جان انسان‌ها را نجات می‌دهد حتماً دانش خوبی است، ثروتی که منجر به جنایت شود ضد انسانیت باشد ثروت خوبی است؟

ما اگر بیاییم بسیاری از واژه‌ها و حرف‌هایی که در این شرایط قرار دارند و در جامعه وجود دارند پیدا کنیم درباره آنها فکر کنیم، ببینیم کدام یک از بخش‌های جامعه را که حالا برای ما ملاک است جوابگو هستند.

با جنگ هم می‌شود از این زاویه بر خورد کرد، خود جنگ چیز خوبی نیست، برای همین از اول گفتم جنگ مقدس نداریم، دفاع مقدس داریم، اولاً ما جنگ نکردیم، ما دفاع کردیم، اگر باز هم برای بهتر روشن شدن مسأله به همان مسأله دزد و صاحبخانه توجه کنیم، موضوع برای ما روشن‌تر می‌شود، اگر کسی از خود و حیثیت خود دفاع کند حتماً به آن آدم می‌گویند غیرتمند، این یعنی ارزش، آن وقت اسم آن دفاع را چه می‌شود گذاشت؟

چه کلمه‌ای زیباتر از دفاع مقدس؟! دفاعی که در تمامی‌دوران‌ها باید به آن افتخار کنیم، دفاعی که آینده ملت ما را تضمین کرده است.

فارس: اگر اجازه بدهید می‌خواهم یک موضوعی را مطرح کنم که شاید به نظر شما چندان هم واقعی نباشد، مشکلی که ما و هم‌سن و سال‌های ما با آن روبه‌رو می‌شوند، این است که بچه‌های جنگ معمولاً کمتر در شرایطی قرار می‌گیرند که درباره جنگ حرف بزنند، اگر هم در کنار آنها بنشینیم درباره جنگ حرف نمی‌زنند، حرف‌های‌شان ناچیز است و کمکی به ما نمی‌کند، آیا شما با نظر ما موافق هستید؟ اگر موافق هستید بفرمایید، چه باید کرد؟ اصلاً آیا نسل ما این حق را دارد که از رزمندگان حاضر در جنگ بشنود چه اتفاقی افتاده است؟ گذشته از این همه حرف‌ها، در زمان ما چه عواملی موجب می‌شوند تا این ماجراها اتفاق بیفتند؟

این سؤال شما هم دارای ابعاد مختلفی است، اجازه بدهید از یک بخش از سؤال شما شروع کنم که گفته‌اید چرا رزمندگان حرف نمی‌زنند؟ خود این حرف نزدن می‌تواند علت‌های مختلفی داشته باشد، ممکن است بعضی‌ها بلد نباشند چگونه یک اتفاق را به دیگران انتقال بدهند، بالاخره حرف زدن هم راهی دارد، این که شما می‌گویید ما نمی‌توانیم آن شرایط را به درستی لمس کنیم یک دلیلش همین بوده که ما نمی‌توانیم درست حرف بزنیم، گذشته از این، برای بعضی‌ها یاد آوری خاطرات جنگ دردناک است، ما در جنگ، در عین این که یک بعدش ایثار، شهادت، رشادت و زیبایی است، از آن طرف هم یادآور از دست دادن بهترین دوستان ماست بهترین دوستان من هم که شیرین‌ترین لحظه‌ها را با هم گذراندیم در مقابل چشم‌هایم می‌رفتند روی مین، دست و پای شان قطع می‌شد، با شکم می‌افتادند روی مین و دل و جگرشان می‌ریخت بیرون، فکر می‌کنید این صحنه‌ها از ذهن من پاک می‌شوند؟

هر وقت بخواهم راجع به جنگ حرف بزنم تمام بدنم می‌لرزد، یک علت همین است که گفتم، یادم می‌آید زمانی که خودم مجروح شده بودم، ترکش خورده بود به فکر یکی از بچه‌ها، حساب کنید آن آدم به چه شکلی در آمد، تشنه بود، می‌خواست آب بخورد، ولی نمی‌توانست؛ چون فک نداشت، حالا آن عزیزانی که شهید شده‌اند بمانند.

یک بعد دیگر مسأله یادآوری جنگ همراه می‌شود با یک نوع خودستایی، توضیح می‌دهم یعنی چه، ما امروز می‌گوییم جنگ همراه بود با رشادت، شجاعت، از خود گذشتن، همین الان من دارم با شما درباره چه صحبت می‌کنم، به‌عنوان یک رزمنده وقتی می‌گویم رزمندگان شجاع بودند، دارم یک جوری از خودم تعریف می‌کنم، با آن ویژگی‌هایی که از رزمندگان می‌شناسیم چگونه می‌توانیم آنها را این گونه ببینیم؟

گذشته از این، اصلاً چرا رفتند جنگ کردند؟ به‌خاطر ایثارشان، آنهایی که ازخودگذشتگی‌شان بالاست، خودنمایی ندارند، وقتی که قرار باشد صحبت کنم این صحبت من ممکن است منجر به خودنمایی شود، سعی می‌کنم از این قضیه خارج شوم، همین قدر هم که می‌بینیم دوستان ما شروع می‌کنند به حرف زدن، به خاطر تکلیفی است که دارند، همان تکلیفی که آنها را وادار کرد که بروند جنگ کنند، ادامه همان تکلیف آنها را وادار می‌کند بیایند و آن شجاعت‌ها را توضیح بدهند.

راه دیگر که خیلی مهم است این است که باید خواسته شود تا پاسخ داده شود، یعنی شما الان از من خواستید من هم دارم برای شما توضیح می‌دهم، اگر اصرار شما نبود  مطمئن باشید به این سادگی نمی‌آمدم خدمت شما، بقیه دوستان هم همین گونه فکر می‌کنند، باید طلب باشد، اما امروز چرا جامعه ما کمتر به سمت این «خواستن» می‌رود به نظر من دو علت دارد، یک بخش آن بی توجهی است، همه ما می‌دانیم که زمان، همیشه فراموشی می‌آورد، هر چند فراموشی در جاهایی نعمت است؛ ولی در ین بخش نعمت نیست، بخش دیگر که زیاد هم مشاهده می‌شود بخشی است که از قصد می‌خواهند ماجرای 8 سال دفاع مقدس را از ذهن ما پاک کنند.

اگر برگردیم به پاسخ اول و دوم خودتان، وقتی می‌گوییم این جنگ باعث عزت و آبروی مملکت باشد یادآوری آن هم باعث غرور و سر افرازی ملت می‌شود، غرور و سرافرازی یک ملت باعث ایستادگی و مقاومت آن ملت می‌شود، اما دشمن این را نمی‌خواهد، برای همین همیشه سعی می‌کند ما از آن رشادت‌ها دور شویم، این دشمن چه خارجی باشد، چه کج‌فهمی‌های داخلی، همان‌هایی که در زمان جنگ هم دل‌شان می‌خواست عراق بیاید کشور ما را بگیرد، همان‌ها، امروز دل شان نمی‌خواهد جنگ یادآوری شود تا ملت ما صاحب غرور نشود، به خود نبالد، ضعیف‌النفس شود، در نتیجه در حوادث بلرزد، مقاومتش کم شود، در راه باز سازی پر مخاطره نظام بماند، برای همین این بخش خیلی اهمیت دارد.

نوجوانان ما خیلی باید تلاش کنند، خیلی باید زحمت بکشند تا بتوانند سهم خود را به‌درستی ایفا کنند، یک زمانی یک اتفاقی افتاده به نام جنگ، ما امروز اعتقاد داریم، آنهایی که در آن زمان بودند به تکلیف خود عمل کردند، حسینی‌های ما به تکلیف خود عمل کردند، امروز زینبی‌های ما باید تکلیف خودشان را بشناسند و به آن عمل کنند، از شما که دارید با ما صحبت می‌کنید تا تمامی‌دوستان هم سن و سال شما باید زینبی‌های امروز و فردای مملکت باشید، من امیدوارم همه ما بتوانیم امروز تکلیف خودمان را به درستی انجام بدهیم.

انتهای پیام/3141/ت40

امروز توضیح احساس رزمندگان نوجوانان جامعه تکلیف اجازه می‌کنم بدهید آینده بستگی تبدیل نمی‌توانیم دارند چگونه درباره دوستان بهترین می‌شوند داریم گذشته می‌تواند یادآوری مقاومت اتفاق مسأله زمانی می‌گوییم دانشی اتفاقی اصلاً مملکت رزمنده حیثیت بچه‌های به‌عنوان شخصیت می‌توانیم بگوییم موافق دفاعی افتاده بعضی‌ها مختلفی فرهنگی شرایط واژه‌ها می‌گفت ماجرای ادامه می‌گویید می‌گویند وظیفه می‌گویم حتماً بدهند می‌کند سرافرازی وادار تکلیفی باشید همیشه زینبی‌های نمی‌خواهد فراموشی خودنمایی آنهایی بیشتر رشادت درستی می‌کنید می‌خواست می‌دهم همراه گزارش خودشان عده‌ای خانواده می‌دهد مسؤولیت بدهیم انتقال شوروی سال‌های مقابل دیگری می‌خواهند البته می‌توان زیادی بسیار نتیجه مجروح هستید خودتان معروف آلمان‌ها عنوان عزیزان می‌آید اولاً می‌رفتند اهمیت موضوع دارای معمولاً نزدیک‌تر افتخار می‌شد مشکلی شجاعت‌ها رشادت‌ها مطمئن متوجه می‌گفتند