مام جان ما در آتشِ درد می‌سوزد

مازندشورا: ساری - بوی غصه همه‌جا را فراگرفته است. آتش‌نشان‌هایی که شعله‌های امید را در زیر تلی از خاکستر در دل‌ها روشن می‌کردند برای نجات جان مردم در یک حادثه‌ای جانکاه گرفتار آتش شدند.

مازندشورا:خبرگزاری مهر - گروه استان ها،  علی ابراهیمی گتابی*: آتش نشانان، آن بزرگ‌مردان فداکار که بدون هیچ چشم‌داشتی، بی‌ادعا در اوج ایثار و شهامت بر هرچه ترس از خشم شعله‌های آتش غلبه کردند و نگذاشتند دست آتش برسرمردم سایه بیفکند.

و در این میان چه صبورانه خانواده‌هایشان به‌پای این ازخودگذشتگی سوختند، ثانیه به ثانیه اما کسی نیست تا شعله‌های قد کشیده داغ دلشان را خاموش کند. امان از این اتفاق‌های بی‌خبر از آن گفتن‌ها و شنیدن‌ها در آخرین لحظات دیدار و خدانگه‌دار، دلهره‌های دم‌به‌دم، آشوب‌های بی‌وقفه که کسی جز خدا از آن خبر ندارد.

هق‌هق‌های بی‌امان با آتشی که جلوی چشمانشان به‌یک‌باره زبانه می‌کشد، دل داغ‌دیده خانواده‌های منتظری که زیر آوار ماند و نفس‌هایی که میان دود و خاکستر گم‌شده است. فریادهای یا فاطمه زهرا (س) و دیگر پاهایی که روی زمین بند نمی‌شود.

خانواده آتش‌نشان‌ها شاید تنها کسانی باشند که همه آرزویشان این است که هیچ‌وقت حادثه‌ای برای هیچ‌کسی رخ ندهد. حال خودشان در مصیبتی جان‌سوز باید شاهد لبخندهای سوخته عزیزانشان باشند که از لابه‌لای دود و آتش بیرون کشیده می‌شود.

اما هر واقعه سوختن و آتش گرفتن، برای ما پر است از لهیب خاطره‌ای پردرد که با آن داغی را بر سینه‌داریم و ذره‌ذره جان‌ودلمان را می‌سوزاند.

ماجرای کوچه و بانویی که بعد از چهارده قرن بی‌نشان است. جز عطر یاسی که در غروب‌های دل‌تنگی به مشام دل‌های منتظر می‌رسد، نشان دیگری ندارد.

هنوز هم بوی دری نیم‌سوخته از کوچه‌پس‌کوچه‌های تنگ غربت و تنهایی می‌آید، ناله محزون یا زهرا (س)، دستان بسته و پاهایی که دیگر روی زمین بند نیست. در پشت صفحات غبارگرفته تاریخ، گمشده‌ای زیر آوار مظلومیت و ایثارمانده است.

آسمان کبود از این غم سر به‌زانوی زمین همچون پهلوی شکسته زمان بغض‌آلود، آرام‌آرام از این غم می‌بارد.

کارشناس روابط عمومی

پاهایی باشند ندارد کشیده ثانیه شعله‌های