اختصاصی مازندشورا: آنچه مسلم است و به نظر پذیرفته شده تر می آید این است که حقیقت همیشه از معرکه جدال ها پیروز بیرون می آید، حتی اگر خونی اش کرده باشند.
در اعصار گذشته بدیهی ترین کشفیات هم برای کاشفانشان جرم محسوب می شد و گالیله ها متهم به دانستن حقایق می شدند.
تاریخ جهان پر از مواردی است اینچنین، که با فشار و کیفر قصد خاموشی اش را داشته اند.
اما آنچه که همیشه پیروز ماجرا بود حقیقت ناب و زلال بوده است و اسلام نیز وقتی که در حال طلوع اش بود در همان روزهای نخست پیامبر و پیروان اندکش را با شکنجه و فشار تهدید کردند تا سکوت کنند حتی در همان روزهای اول بانو سمیه را به شهادت رساندند.
البته مسلمانانی هم بودند که به فراخور احوالاتشان در شناخت اسلام کوتاهی کردند و اسلام در معرکه هایی افتاد که امروز شقه شقه شدنش تاوان همان کوتاهی هاست.
با این حال حقیقتش همیشه این باورآسمانی و پیروانش را نجات داده است. زمان بسیاری گذشت تا مسلم ها و مختارها را بشناسیم و برایشان مرقد بسازیم و آنها را بزرگ بدانیم.
حتی غربت در کربلا هم به وضوح دیده می شود. نماز صبح علی (ع) در مسجد کوفه و مراسم تدفین پیکر مطهر رسول خدا کامل کننده ی این اندیشه است که همیشه حق گویان را در عصرشان کمتر کسی می شناسد، و عده ی کثیری آنها را درک نمی کنند.
امروز مجازات کردن مردم به جرم داشتن عقیده یا دیدگاه سیاسی خود جرم محسوب می شود، اما باز هم به روش های مختلفی صورت می پذیرد.
درست است که ما امروز به افرادی که عقیده شان و نحوه تفکراتشان با ما فرق دارد به اندازه گذشته زیان نمیزنیم، ولی در نهایت قصد خاموشی آنها را داریم.
سقراط را کشتند اما فلسفه ی سقراط چنان خورشید در جهان می تابد. منصور حلاج را به دار آویختند اما اناالحقش هنوز سرلوحه ی دروس عرفان جهان است.
و حسین (ع) را سر از بدن جداکردند و بر بدنش اسب دواندند و مرقدش را به گواه تاریخ چندین بار شخم زدند و کشت کردند، اما حقیقت عاشورا در جهان هنوز هم اولین بی تاب آورترین ماجرای تاریخ است.
همیشه هم رنگی با جماعت عدم رسوایی نیست و همیشه رسوایی، رسوایی نیست.
آن هم رنگی با جماعتی نکوهیده است که برای حفظ منافع خود از حیله سکوت در برابر حقیقت استفاده شود.
و کسانی که بر مسیرخلاف آنچه که عرض کردم می روند تنها به دنبال بیننده و شنونده هستند. که یادآور همان شنوندگان منبرهای ابن زیاد در مسجد کوفه هستند که صدای حماقتشان صحیح است،صحیح است در تاریخ مانده است.
در این بازار سیاسی جامعه ی ما بعضا اتفاقاتی می افتد که آنها سودش برای سودجویان رغم می خورد. همان هایی که در خلوت هایشان آن کار دیگری می کنند. همان هایی که تمام استعدادشان در ساختن حیله و مکر و عوام فریبی است، و هر جا که لازم باشد دوخطی آیه تلاوت می کنند و شعر حافظ می خوانند تا خود را اهل دین و فرهنگ و اخلاق بنمایانند.
پیکر جامعه در حال عود عفونت از مرام این چنین مردانی است.
برای پائین آوردن این تن تب دار همه جا می نویسند سیاست کثیف است، نه پدری دارد و نه مادری!!
اما سیاست تمیز کجاست؟
و کی قرار است از پدر و مادری پاک زاده شود؟
و اگر سیاست مولود یک رابطه ناپاک است، پس چرا دینمان از سیاستمان جدا نیست؟
البته من منتقد همین بیان فوق هستم. وقتی یاد انقلاب روح الله می افتم که با دیانتش و سیاستش جهان متعجب از حرکتش در جهت آزادی شد.
مگر می شود هم بگوییم ما به تمام اصول و پندهای آسمانی قرآن و اهل بیت ایمان داریم اما باز تزویر تعیین کننده ی سیاست و اعمال سیاسیمان باشد.
با کمال اطمینان می توان گفت نسل امروز نسلی بیدارتر از همیشه ی ایران است و درهای سودجویی برای هرکسی را که برای منافعش دولت مرد می شود را خواهد بست و طعم تلخی از سودجویی را بر آنان خواهد چشاند.
واین چیزی است که امروز کاندیداتورهای شهری و کشوری باید در نظر بگیرند و زمانی که از پله های پارلمان های شهری بالا می روند باید زمانی باشد که پائین آن پله ها وجودشان را از آفت بداخلاقی و کج دستی، منفعت طلبی و ضدمنافع انسانی و اجتماعی عمل کردن ها تطهیر کرده باشند و هیچ گونه وابسنگی به مظاهر قدرت طلبی و شیطنت های غیرانسانی و عرفی نداشته باشند.
باید فراموش نکنیم تنها حکومت و مجموعه ای از دولت قادر است دوام داشته باشد که حقوق مردمش را به رسمیت بشناسد. خود را خدمت گذار مردم بداند و لاغیر.