مازندشورا:به گزارش خبرگزاری فارس از شهرستان ساری، روزهایی است که کوچههای شام، بار دیگر تاریخ را در خود زنده کردهاست، شرمندگیِ اسارت دخت علیبنابیطالب (ع) و خاندان حسین (ع) را هنوز کوچههای شام به دوش میکشد.
هنوز ناله کودکان و گریه بیقراریهایشان از پسِ کوچهها و دیوارهای نیمه خراب به گوش میرسد.
یزیدیان، بار دیگر قصد به پا کردن کربلای حسینی را در ذهن پوچ خود میپروراندند و به گمان باطل خود تنها 72 تن یار را برای دفاع از زینب کبری (س) در مقابل دیدگانشان تصور میکردند.
اما غیرت مسلمانان این روزها چنان عَلم شدهاست که سپاهی بزرگ در مقابل این دشمن اهریمنی برای دفاع از حرم بانوی عاشورایی به راه افتادهاست.
سپاهی از پیر و جوان که خستگیناپذیرند در برابر تمام رجزخوانیهای باطل دشمنان، سپاهی از شمال و جنوب، شرق و غرب کشور که دل در گرو زینب (س) دادهاند و نگذاشتند غربت بیبی، بار دیگر تکرار شود، نگذاشتند اسارت خاندان پیامبر، بار دیگر آسمان و زمین را شرمنده کند.
مردانی همچون شهید روحالله صحرایی که آسمانی شدند تا مردمان این روزگار، اسیر این زمین خاکی نشوند.
شهید روحالله صحرایی در تاریخ 24/10/64 در روستای پلک سفلی از توابع شهرستان آمل متولد شد، در دوران کودکی در عالمی فراتر از کودکیش، زندگی میکرد و از همان ابتدا در مسیر ایمان قدم برمیداشت.
در جوانی با تلاشهای فراوان و مشقت زیادی توانست وارد سپاه شود و با این اقدام، گامی در راه رسیدن به هدف والایش برداشت.
شهید پس از ازدواج با همسفر زندگیش، رنگ تازهای به زندگانیاش بخشید و در حالی لباس مدافع حرم را به تن کرد که پسری خردسال داشت و فرزند دومش نیز شش ماه دیگر متولد میشد.
شهید روحالله صحرایی در 16 آذر 1394 با ایستادگی در برابر داعشیان تکفیری در سوریه به شهادت رسید و نام زیبای مدافع حرم را برای همیشه بر قلبش حک کرد.
شهید صحرایی اخلاقی مهربان داشت و خلق و خوی خوشش در بین دیگران، زبانزد بود. دائماً خود را با وضو زینت میداد و نوای لبهایش، ذکر خدایی بود، به نماز اول وقت، اهمیت فراوان میداد و نماز جماعت را تا جایی که امکان داشت ترک نمیکرد.
با بیزاری از غیبت و چشموهمچشمیهای زمینی، تنها برای رضای خدا زندگی میکرد و رنگ زندگانیش را با لبخند خداوند آزین بسته بود.
شهیدی که حتی خمس کوچکترین وسیله را در نظر میگرفت و حلال و حرام برایش بسیار مهم بود، شهید صحرایی عطر زندگانیش را با عطر شهادت معطر کردهبود و شور شهادت در زندگیش موج میزد.
شهید عاشق رهبر بود و جان دادن در راه او را افتخاری بزرگ میدانست و در وصیتنامهاش به دیگران توصیه کرد که دست از ولایت فقیه برندارید.
محمدرسول خیلی کوچک بود که پدر رفت اما محمدجواد هرگز پدر را ندید و عطر خوش ایستادگیش را در وجود کوچکش احساس نکرد.
پدر میدانست فرزند در راهی دارد اما باز برای اینکه در برابر بیبی دو عالم، زهرای مرضیه (س) رو سفید شود، لباس رزم به تن کرد و مدافع حرم شد.
روز تولد فرزند گرچه پدر آسمانی شدهبود اما این بار خدا از آسمان، این مادر و کودک را شکوفه باران کرد و شهید نیز حضور پُررنگش در کنار خانواده احساس میشد.
لحظه رفتن آرامجانی شد برای اضطرابهای همسر و با همراهی بانویش، رهسپار بهشت شد.
شهیدانی چون شهید روحالله صحرایی رفتند و در برابر داعشیان باطل ایستادگی کردند تا غربت حضرت زینب (س) بار دیگر تکرار نشود، تا گریه کودکان بار دیگر آسمان و زمین را فرا نگیرد.
این مردان، مردانی بزرگمنش هستند که زمین و زمان را به خجالت و شرمساری وا میدارند، مردانی که فخر آفرینش و خلقتند و در سپاه حسینبیعلی (ع) ایستادهاند و تا همیشه خواهند ماند، مردانی که آوازه استقامت و ایمانشان در آسمان و زمین پیچیده است.
گرچه بار دیگر عاشورا به پا شد ولی این بار مردانی از جنس یاران عاشورایی به پاخواستهاند و با ایستادگیشان نخواهند گذاشت که اسارتی دیگر تکرار شود.
مردانی که بانوانشان بار دیگر صبری زینبی در دلهایشان ریشه دواندهاست و در کنار مردان آسمانیشان تا بینهایتها پرواز خواهند کرد.
صائمه یوسفی گلافشانی
انتهای پیام /86047/ع