مازندشورا:به گزارش خبرگزاری فارس از شهرستان ساری، بیتردید «جنگ» واژه تلخی است و در دل خود حرفهای زیادی دارد؛ از آتش و خونریزی و غارت گرفته تا آوارگی و تنهایی و درد، واقعیتی است انکارناپذیر که اکنون در گوشه و کنار جهان میبینیم؛ جنگ ممکن است قبیلهای و طایفهای باشد، ممکن است در داخل مرزها باشد و ممکن است بین دو یا چند کشور و یا اصلاً جهانی باشد، هر چه باشد، جنگ رویداد بسیار دلخراش و وحشتآوری است که مشخص نیست کدام یک از طرفین درگیری پیروز میشوند و کدام شکست میخورند.
بشریت از آغاز خلقت تاکنون در جنگ است، از جنگ با برادر گرفته تا جنگ بین دولتها، و این اتفاق نامبارک را پایانی نیست زیرا همواره در جهان شاهد دو جبهه حق و باطل هستیم و هیچگاه نمیتوانیم پایانی بر آن متصور باشیم، بین حق و باطل نیز حد وسط وجود ندارد و انسان یا جانب حق است یا باطل و اگر اینچنین نباشد؛ به قول سنایی غزنوی شاعر پارسیگوی، «به مارماهی مانی نه این تمام نه آن تمام، منافقی چهکنی، مار باش یا ماهی».
سؤال مهم این است که اصلاً چرا باید جنگ صورت بگیرد و چرا این همه خشونت؟ واقعیت این است که دنیای امروز با آنکه داعیهدار رعایت حقوق انسانها است اما گاهی وقتی یک کشور منافع خود را در خطر میبیند، نخستین حربه برای رهایی از آن را در گزینه نظامی و جنگ میبیند تا با این تهدید بتواند کشور مقابل را متقاعد به اِعمال خواستههای خود کند و در نتیجه به منافع ملی دست بیابد، گاهی این تهدیدها به واقعیت تبدیل و آنگاه «جنگ» آغاز میشود.
حدود دو دهه است که جهان از مذاکره بهجای درگیری بیشتر سخن میگوید و اینکه دیگر هیچ کشوری نمیتواند با جنگ و خونریزی به اهداف خود برسد و باید راه مذاکره و دیپلماسی برد – برد را در پی بگیرد، اما درست در اوج این تفکرات نوین شاهد جنگ و کشتارهای متعددی هستیم و این جنگها عموماً از سوی کسانی است که خود داعیهدار صلح جهانی، مذاکره بهجای مقابله، مبارزه با تروریست و حقوق بشر هستند و در این میان ایالات متحده آمریکا و رژیم صهیونیستی از طرفی بیش از سایر مدعیان بر طبل صلح جهانی میکوبند و از سوی دیگر با اقدامات غیر بشری خود، بهدنبال فتح جهان هستند!
این جنگها در عصر مذاکره نشان میدهد که مدعیان حقوق بشر به هیچ قوانین حاکم بر جامعه جهانی پایبند نیستند و منافع خود را در از بین بردن منافع دیگران میبینند تا کشورهای هدف را زیر سلطه خود گرفته، منابع آنها را غارت کرده و بهدست بگیرند و آنها را به کشورهای مصرفکننده و وابسته بهخود تبدیل کنند.
اکنون در گوشه و کنار جهان گاهی شاهد جنگهای داخلی و گاه نبردهای تیمی هستیم و نمونه آن را در یمن و میانمار میبینیم؛ یکی جنگی است که تاحدود زیادی از بیرون مرزها بر آن تحمیل شده و دیگری در داخل کشور بوده و دولت و ارتش آن بر مردم بیدفاع و بیگناه اقلیت مسلمان تحمیل کردهاند.
وقتی به دو طرف درگیری نگاه میکنیم؛ میبینیم که دو جبهه حق و باطل در برابر یکدیگر ایستادهاند و انسانهایی بیگناه و بیسلاح و بیپناه بهدست سفاکان، جاهلان و جلادان روزگار کشته میشوند؛ یعنی باطل و تاریکی در برابر حق و روشنایی میخواهد قد علم کند.
در جمهوری اسلامی ایران نیز در سال 59 شاهد حمله نظامی رژیم بعث عراق به خاک کشور بودیم، جنگی که طراحان اصلی آن با هدف براندازی یک نظام نوپا، سعی کردند که با پشتیبانیهای همهجانبه از رژیم عراق بتوانند در مدت چند ماه نظام جمهوری اسلامی را سرنگون و بار دیگر تاخت و تازهای خود بر منابع و منافع ملی یک کشور مستقل را اعمال کنند.
جنگ بین ایران و عراق که در واقع جنگ بین یک کشور با نزدیک به 40 کشور دنیا بود، نهتنها چند ماه و چندین ماه بلکه هشت سال بهطول انجامید و سرانجام در سال 67 با پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت از سوی ایران پایان یافت.
این جنگ نابرابر بین دو جبهه حق و باطل اتفاق افتاد و روسیاهی بر کشورهایی ماند که هر سال در آستانه 31 شهریور، صفحات جدیدی از کتاب رسواییهای خود علیه مردم بیگناه ایران را رو میکنند و ابایی نیز از این کار ندارند زیرا بهنظر میرسد که در ادبیات استکبار، واژههای تأثر و تأسف و عذرخواهی وجود ندارد.
جمهوری اسلامی ایران آغازگر جنگ نبوده و این مهم را به تأسی از مکتب پیامبر خاتم و دفاع عاشورایی دارد، از اینرو 31 شهریور تا 6 مهرماه هر سال را هفته دفاع مقدس مینامیم تا نسل آینده نیز بداند که در سال 59، رژیم بعث عراق به پشتوانه دهها کشوربه سرکردگی آمریکا جنگی نابرابر را بر کشورمان تحمیل کرد و رزمندگان در مقابل تهاجمات دشمن باوجود همه تلخیها و سختیهایی که بهویژه در سه سال نخست جنگ بر کشور تحمیل شده بود، اما دفاعی جانانه انجام داده و اجازه ندادند حتی یک وجب از خاک وطن به دست دشمن بیفتد، ضمن اینکه جمهوری اسلامی ایران حقانیت خود را برای دفاع به اثبات رساند و شورای امنیت نیز صدام را آغازگر جنگ خواند.
دفاع مقدس نمونه بارزی از درگیری بین حق و باطل است و این دو جبهه در هر نقطه از عالم در برابر هم قرار دارند، لذا اکنون میبینیم که دولتها و ملتهای حقطلب در فراتر از مرزها نیز به دفاع از حقیقت برمیخیزند و جمهوری اسلامی ایران پرچمدار حق در جهان است و هر جای عالم که صدای مظلومی را بشنود، ساکت نمینشیند و با باطل و کفر با هر رنگ و نشان و در هر جای عالم که باشد به ستیزه برمیخیزد و مواضع خود را در این زمینه بهروشنی بیان کرده است.
جبهه باطل نیز با تمام توان از کفر و پلیدی دفاع میکند و توسط دستنشاندههای خود در گوشه و کنار دنیا با غارت و کشتار و آوارگی بیگناهان میخواهد کدخدای جهان باشد، این جبهه سیاه بهدنبال منافعی است که راه آن را تنها و تنها در از بین رفتن جان و مال و ناموس و زیرساختهای کشورهایی میداند که از نظر او مخل نظم و مبارزه با تروریست و حقوق بشر هستند.
29 سال از پایان جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق و حامیان آن علیه ایران گذشته است اما ایران همچنان در نبرد با استکبار قرار دارد؛ دیروز در مرزهای خود و امروز فراتر از مرزها به پیکار با خصم زمانه برخاسته است، امام خمینی (ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران فرمودند: «جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمامشدنی نیست، جنگ ما جنگ فقر و غنا بود، جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد».
نبرد حق با باطل تا زمانی ادامه دارد که پرچم اسلام بهدست مهدی موعود(عج) بیفتد، آن زمان جهان سراسر از عدالت میشود و مظلومان و مستضعفان به حق خود میرسند، تا آن زمان باید پیرو فرامین ولی فقیه یعنی نایب امام زمان(عج) باشیم و در گذرگاههای سخت تردید و عدم تشخیص بین حق و باطل، امر او را شاخص قرار دهیم.
وعده خداوند حق است و نبرد حق و باطل در نهایت به پیروزی حق میانجامد زیرا خداوند در قرآن فرموده است: « قل جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا» بگو حق آمد و باطل را نابود ساخت که باطل بیتردید لایق محو و نابودی است. (اسراء – آیه 81).
86001/ع