مازندشورا: مرتضی ۲۳ ساله است، نه از آن ۲۳ ساله‌هایی که سرشان توی گوشی موبایل است و بیشتر وقتشان در فضای مجازی می گذرد، برعکس شهر شب در ایستگاه «بی آر تی» کاملا واقعی است.

مازندشورا:

بلدیه|مرتضی مسئول کنترل بلیت شیفت شب ایستگاه بی آر تی است، دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی که با هزار امید از یکی از شهرهای لرستان برای ادامه تحصیل به پایتخت آمده و حالا امیدهایش را لابلای نگاههای عابران خسته شب می جوید و به خود دلداری می دهد که: «این خودش یک جور روانشناسی است و ارتباط با مردم شب، درس‌های زیادی دارد برای آموختن»روزی که به تهران آمد و قدم در دانشکده روانشناسی زیر پل گیشا گذاشت هرگز فکر نمی‌کرد برای گذران زندگی مجبور به کار در شیفت شب شود اما هزینه های زندگی در پایتخت دیر یا زود او را ناچار از پذیرفتن کاری کرد که حالا رمق او را گرفته است. می گوید ماهی ۵۰۰ هزار تومان اجاره خانه می دهم و اگر یک ماه کار نداشته باشم باید بساطم را جمع کنم، درس و زندگی را تعطیل کنم و به شهرستان برگردم.
حق مریض شدن ندارم
شبی ۴۰ هزار تومان حقوق می گیرد که اگر تمامی شب‌های ماه را سر کار حاضر شود رقمی حدود یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان دریافتی دارد. بیمه و مرخصی ندارد پس حق بیمار شدن هم ندارد، اما امتحانات پایان ترم شوخی بردار نیست: «چند روز اول امتحانات کتاب و جزوه را می آوردم داخل ایستگاه می خواندم اما دیدم نمی شود، هم بازدهی نداشت و هم بازرسان ایراد می گرفتند. روز امتحان هم به علت شب بیداری کسل و عصبی بودم به همین دلیل چند روزی مرخصی گرفتم تا امتحاناتم تمام شود. تمام شب‌های مرخصی از حقوقم کم شد»
می‌گوید: شهرداری به شرکت پیمانکار برای هر نیروی شرکتی دو میلیون و ۱۰۰ هزار تومان پرداخت می کند اما پیمانکار از بیمه کردن پرسنل خودداری می کند، یک میلیون و ۲۰۰ حقوق می دهد و مابقی مشخص نیست به کجا می رود. جریمه ها هم جای خودش، اگر کسی بدون بلیت سوار اتوبوس شود ۱۲۰ هزار تومان از حقوق ما کسر می شود. نیروهای شهرداری یا پیمانکار با لباس شخصی می آیند و خودشان را جای مسافر جا می زنند، بلیت نمی دهند و اگر مانع ورود آنها نشویم بلافاصله کد و مشخصات ما را یادداشت می کنند و ترس از کسر شدن حقوق باعث درگیری ما با مردم می شود در حالی که ما توان مقابله با افراد معتاد یا کارتن خوابی که بدون بلیت سوار می شوند را نداریم.
حقوق یک ماهم درآمد یک ساعت آقایان است
افطار کرده و نکرده کیف کوچکش را بر می‌دارد و به دل شب می زند. حساب کتاب می کند و به این نتیجه می رسد که با وجود کار سخت در شبهای بی ستاره تهران، حقوق یک ماهش، کسری از حقوق یک ساعت برخی مدیران با فیشهای نجومی است. با این حال توقع زیادی ندارد و می گوید: «می خواهم ازدواج کنم اما با این کار نمی شود. امشب سر کارم فردا شب مشخص نیست کجا هستم. این‌طوری کسی به آدم زن نمی دهد. تازه اگر ازدواج کنم نمی توانم شیفت شب باشم و تکلیف درس و دانشگاهم چه می شود؟» وقتی به او می گوییم ۲۳ سال شاید برای ازدواج زود باشد پاسخ می دهد:«بسیاری از دوستانم در سنین پایین تر ازدواج کرده و حتی بچه دار شده اند. سمت ما (استان لرستان) زود ازدواج می کنند و من هم به هوای درس تا الان صبر کرده ام. معتقدم جوانان از ازدواج فراری نیستند بلکه شرایط تشکیل زندگی بسیار سخت شده است و جوانان در میان سیل مشکلات تنها مانده اند.»
همین حالا هم درس و دانشگاهش تحت تاثیر کار شبانه قرار گرفته است. شاگرد اول دوره لیسانس دانشگاه لرستان و رئیس انجمن علمی روانشناسی حالا فقط به تمام شدن پایان نامه فکر می کند و گرفتن مدرک که مبادا پایان نامه اش دیر شود و جریمه نقدی بخورد. کار در رشته تخصصی را هم موکول کرده است به بعد از گرفتن مدرک:«هزینه های درس را باید از جایی تامین کنم. چند مورد پیشنهاد کار در مراکز آموزشی کودکان استثنایی شده است اما حقوقش از اینجا هم کمتر است.
شهر شب در دست معتادان و کارتن خواب‌ها
شب از نیمه گذشته و با تابوت سیاهش در چشمان مرتضی چمباتمه زده است. با تجربه ای که از کار در شیفت شب اندوخته است. حالا به خوبی تشخیص می دهد که چه کسی مامور شهرداری است و کدامیک شخص نیازمند و درمانده ای است که پول تهیه بلیت هم ندارد. یکی دو نفر را بدون بلیت سوار اتوبوس می کند. به ظاهر کارگرانی هستند که به نان شب خود محتاجند ...و نیازمند حال نیازمند را درک می کند:«مسافران شب آدمهای متفاوتی هستند. از ساعت ۱۰ شب تا حدود ۱۲ مسافران، بیشتر کارگرانی هستند که برای یک لقمه بیشتر مجبورند دو شیفت کار کنند و نصف شب تن خسته شان را به خانه برسانند تا بعد از چند ساعتی استراحت صبح فردا خود را برای یک روز کاری سخت دیگر آماده کنند. ضایعات جمع کن ها هم بیشتر در همین ساعات پیدایشان می شود. اما از ساعت ۱ شب تا طلوع آفتاب شهر در دست معتادان و کارتن خوابها است. تابستانها کمتر می شوند اما زمستانها چون جایی برای خواب ندارند، ایستگاه بی آر تی و اتوبوس بهترین پناهگاهشان است. در گذشته اول خط سوار می شدند و آخر خط که می شد سر و ته می کردند توی یک اتوبوس دیگر تا صبح چندین بار اول تا آخر مسیر را می پیمودند اما الان کارشان سخت شده است. دیگر از اتوبوسهای دوکابین با صندلیهای گرم و نرم در شیفت شب خبری نیست. اتوبوسرانی از اتوبوسهای تک کابین با صندلیهای پلاستیکی در شیفت شب استفاده می کند و از طرفی با دیر به دیر شدن سر فاصله حرکت، ازدحام در اتوبوسها بیشتر شده و معتادان و کارتن خوابها جایی برای استراحت پیدا نمی کنند.
جدیت ماموران در پایانه ها هم باعث شده که معتادان به اجبار از ایستگاههای میان راهی استفاده کنند که در این ایستگاهها معمولا صندلی برای نشستن گیرشان نمی آید.
این مسیر به آزادی نمی‌رسد
مرتضی به گرفتاریهای مردم پیرامون اتوبوسهای بی آرتی اشاره می کند:«هر روز یک سیستم دریافت بلیت را ایجاد می کنند. تا یکماه پیش کسانی که بلیت الکترونیک نداشتند می توانستد پول نقد بدهند اما دیگر اجازه نداریم پول بگیریم. البته دستگاههایی برای شارژ بلیت تعبیه است اما برخی از مسافران اصلا بلیت الکترونیک ندارند مخصوصا شبها که امکان تهیه بلیت هم نیست شهروندان به مشکل بر می خورند. از طرفی وقتی ایستگاه های رفت و برگشت مسیر از هم جدا شد مشکل مردم دو چندان شد، بسیاری کارت می زنند و وارد ایستگاه می شوند تازه می فهمند که اشتباه کرده اند و هزینه بلیت از جیبشان می رود. بنابراین باید مدام به مسافران تذکر بدهیم که این مسیر به آزادی نمی رود.»
بسته غذای سحری اش را آن پشت و پسله ها جابجا می کند. ناخنکی به محتویات آن می زند و طوری که بقیه متوجه نشوند آن را در جای خودش مخفی می کند. هوا گرگ و میش است و مرتضی ساعتش را با ساعت برج کنار میدان تنظیم می کند که مبادا دیر بشود و به کلاس زبان صبحش نرسد.
ازدواج تومان ایستگاه کارتن ندارد مسافران بیشتر معتادان اتوبوس زندگی روانشناسی نیازمند جوانان اتوبوسهای لرستان شهرداری پیمانکار پایان هزینه مرخصی میلیون الکترونیک آزادی کارگرانی استراحت خوابها استفاده ندارند صندلیهای گرفتن تهران نداریم جریمه امتحانات شب‌های زیادی بسیاری گذشته پایتخت مبادا گرفته مرتضی