مازندشورا: نویسنده دفاع مقدس گفت: شهید خلعتبری در میان ژنرال‌ها و افسران نیروی دریایی دشمن به نام موشکش معروف شد و همه او را بانام «حسین ماوریک» می‌شناختند.

مازندشورا:به گزارش خبرگزاری فارس از شهرستان سیمرغ، هفتم آذر روز نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران است که به‌مناسبت موفقیت نیروی دریایی ایران به‌ویژه مقاومت ناوچه پیکان در برابر حمله دریایی و هوایی ارتش عراق با تأیید امام خمینی(ره) نام‌گذاری شد.

اما در این روز نباید از تیزپروازان نیروی هوایی غافل شد که به‌عنوان قهرمان جنگ‌های دریایی شناخته می‌شوند.

به همین منظور گفت‌وگویی را با نویسنده کتاب سلحشور 41 که به روایت داستانی سرلشکر خلبان شهید حسین خلعتبری می‌پردازد، ترتیب دادیم.

*‌ شهیدی که در جهان می‌درخشد

خلبان شهید حسین خلعتبری از قهرمانان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران بود که در اولین روز عید سال 64 در نبردی نابرابر به شهادت رسید.

نام شهید خلعتبری نه‌تنها در ایران بلکه در جهان درخشان است و در سال 2006 یکی از مجلات جنگی آمریکا ویژه‌نامه‌ای در خصوص مهارت‌های پروازی، ابتکار عمل و خلاقیت‌های شهید خلعتبری منتشر کرد و از حسین به‌عنوان یکی از شاگردان موفق دانشگاه شپارد تگزاس در فراگیری علوم خلبانی هواپیماهای F-4 نامبرده شد.

*‌ قهرمانی به نام «حسین ماوریک»

مسعود آب‌آذری در گفت‌وگو با فارس، اظهار کرد: وقتی هفتم آذر که روز نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران فرامی‌رسد من به یاد دو خلبان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران یعنی حسین خلعتبری و عباس دوران می‌افتم که قهرمانان جنگ دریایی ایران هستند که نام‌شان نه‌تنها در خلیج‌ فارس بلکه در جای‌جای ایران عزیز ماندگار است.

 

وی ادامه داد: سال 59 که جنگ آغاز شد روزهای مظلومیت و غربت نظام بود، در حقیقت دشمن با هجمه عظیم در تمام عرصه‌ها وارد شد و شهید خلعتبری هم در پایگاه بوشهر حضور و عملیات انجام می‌داد.

نویسنده دفاع مقدس با اشاره به اینکه هفتم آذر سال 59 عملیات مروارید علیه نیروی دریایی عراق در خلیج‌فارس و نزدیک دو اسکله البکر و الامیه صورت گرفت و حسین خلعتبری به‌خاطر توان بالا در پرتاب و استفاده موشک‌های ماوریک همچنین به‌خاطر رشادت‌هایی که از خود نشان داد در کنار سرلشکر خلبان شهید عباس دوران به قهرمانان جنگ‌های دریایی مشهور شدند، تصریح کرد: شهید خلعتبری در میان ژنرال‌ها و افسران نیروی دریایی دشمن به نام موشکش معروف شد و همه او را بانام «حسین ماوریک» می‌شناختند.

وی افزود: تأسیسات نفتی اسکله‌های البکر و الامیه همچنین پل العماره و پایگاه کرکوک بارها توسط شهید خلعتبری مورد حمله و تخریب قرار گرفت و در کنار شهید دوران دو رکن اصلی و محوری ارتش جمهوری اسلامی ایران در عملیات مروارید محسوب می‌شدند که منجر به نابودی نیروی دریایی عراق در ماه‌های اولیه جنگ شد و کمر دشمن در خلیج‌ فارس شکسته شد.

آب‌آذری با بیان اینکه نیروی دریایی عراق در ماهای نخست جنگ برچیده شد و خیال فرماندهان کشور را آسوده کرد، تصریح کرد: به‌خاطر شکار ناوهای اوزا شهید خلعتبری را شکارچی ناوهای اوزا هم می‌شناختند زیرا توانست 23 ناو پیشرفته اوزا نیروی دریایی عراق را نابود و بالغ‌ بر 240 میلیون دلار به دشمن خسارت وارد کند.

وی خاطرنشان کرد: نقش حساس و تأثیرگذار شهید خلعتبری در عملیات مروارید در کنار شهید عباس دوران و علیرضا یاسینی در از بین بردن نیروی دریایی عراق بر کسی پوشیده نیست و در این روز جا دارد یادی از عملیات‌های قهرمانانه و حماسه‌آفرین‌شان بکنیم.

*‌ شهید خلعتبری و شهید دوران مرواریدهای زیبای خلیج‌فارس هستند

نویسنده دفاع مقدس با اشاره به اینکه شهید خلعتبری و شهید دوران مرواریدهای زیبای خلیج‌ فارس هستند که از ذهن مردمان این دیار فراموش نمی‌شوند، بیان کرد: مظلومیت حسین و شهادت حسین‌گونه شهید خلعتبری ما را بر آن داشت تا شرح و حماسه همچنین رزم بی‌امان این فرزند ایران را به نگارش درآوریم.

وی افزود: شهید خلعتبری را خیلی دوست داشتم و ماه‌ها با او زندگی می‌کردم، لطف خدا شامل حالم شد و در کنار دوست خوبم ایرج فلاح تألیف این کتاب انجام شد.

 

آب‌آذری با بیان اینکه بعد از چاپ اثر خواهر شهید خلعتبری با من تماس گرفت و گفت بهترین اثری که در مورد حسین چاپ شد مجموعه سلحشور 41 بود، تصریح کرد: خیلی خوشحال بودم که توانستم وظیفه خودم را به نحو احسن انجام دهم.

وی ادامه داد: کتاب سلحشور 41 که حدود یک‌سال و نیم مرحله تحقیق آن طول کشید در 32 روایت غیرخطی در ساختاری مستند داستانی به شرح‌حال شهید حسین خلعتبری می‌پردازد که ویراستاری آن را ابراهیم باقری انجام داده و طرح جلد آن‌ هم از کارهای بسیار زیبای مرحوم رضا جمشیدی بوده است نوبت اول آن در پاییز 93 به چاپ رسید.

نویسنده دفاع مقدس در پایان گفت: در این مجموعه 119 صفحه‌ای روایات متعددی نقل شد که خودروایاتی از خود شهید هم نقل‌شده که شهید از زبان خودش نقل می‌کند که یکی از آن روایات آخرین روایت این کتاب است.

سی و دومین روایت این کتاب با الهام از روایت شهید خلعتبری و از زبان این شهید بزرگوار نوشته‌ شده است.

*‌ خاطراتی از زبان شهید

در این روایت از کتاب سلحشور 41 آمده است: هواپیمای سی 130 گشت (شنود) بر فراز گندمزار می‌چرخد.

کشاورزان لای ساقه‌ها و خوشه‌های سنگین گندم‌ها پی من می‌گردند و من هنوز به فرزند سوخته آن زن لری فکر می‌کنم که جز یقه گرفتن از خلبان‌ها کار دیگری از دستش ساخته نبود.

در وصیت‌نامه‌ام ذکر کرده‌ام که مرا روی کوهی دفن کنند که در ولایت خودمان قرار دارد، و در آنجا «میرزا کوچک خان» علیه روسیه جنگید.

اگر افتخار شهادت پیدا کردم آنچه را که از من باقی ماند، حتی اگر ذره‌ای از گوشت بدنم باشد، در قله آن کوه دفن کنند تا روح من هم پاسدار این مرز و بوم باشد.

پس خدا کند هواپیماها و کشاورزان تکه‌تکه‌های مرا جمع کنند و سربریده‌ام را دریابند تا وصیتم عملی شود.

*‌ معجزه‌های بسیاری را تجربه کردیم

مأموریتی برای انهدام تأسیسات پایگاه شعیبه عراق داشتم، یکی از بچه‌ها که باهم پرواز می‌کردیم می‌گفت: حسین! نوک این مگسک این موشک‌ها کج است، گفتم چطور؟ گفت: تا حالا 28 موشک برای ما شلیک کرده‌اند، ولی هیچ‌کدام به ما اصابت نکرده است.

واقعاً معجزات بسیاری بود که ما تجربه‌اش کردیم ولی طرفه معجزه‌ای است این شهادت، به‌خصوص اگر سرت مثل مولایت حسین (ع) بریده باشد!

یک روز مأموریت یافتم نیروی عراقی را پشت خرمشهر بمباران کنم، رضا کرمی که بچه خرمشهر بود روحیه عجیبی داشت، با لهجه خرمشهری می‌گفت: تحمل دیدن سقوط خرمشهر را ندارم، دوست دارم اگر قرار است عراقی‌ها وارد خرمشهر شوند، از روی جسد من عبور کنند.

چندین بار به مأموریت رفت بار آخر موشک به بال هواپیما اصابت کرد و بدنش تکه‌تکه شد، فاصله محل شهادت تا خانه پدرش کمتر از یک کیلومتر بود، آخرین کلامی که از او شنیدم این بود: بچه‌ها خداحافظ!

و حالا من هم به عیسی که جسم شکسته و زخمی‌اش دلم را به درد آورده است می‌گویم: عیسی خداحافظ و به رضا کرمی می‌گویم: رضا سلام!

*‌ مردم قطب اصلی جنگ هستند

یک روزبه من مأموریت دادند هدفی را پشت سر نیروهای پشتیبانی عراق بزنم، مأموریت حیاتی بود می‌بایست 46 مایل از وسط پدافند قوی عراق در ارتفاعات پرواز می‌کردم.

لحظه‌به‌لحظه موشک می‌زدند، درست روی هدف بودم که یک موشک سام 6 از بالای کابین من رد شد. هواپیما لرزید.

وسط نیروهای عراق تعدادی از خانه‌های متحرک را دیدم، ناخودآگاه مثل‌اینکه به من الهام شده باشد با اینکه هدف، زدن تانک‌های دشمن بود این خانه‌ها را هدف گرفتم و آنها را دقیق زدم.

ساعت 6:30 دقیقه صبح بود که به پایگاه برگشتم و در گزارش نوشتم تعدادی از خانه‌های متحرک را زدم.

روز بعد، از اتاق فرماندهی اطلاع دادند که به «خلعتبری» بگویید، دیدش عالی بود و زمانی که آن خانه‌های متحرک را زد 48 افسر عالی‌رتبه و دو ژنرال عراقی داخل آن خانه‌ها بودند که همگی کشته شدند.

*‌ اگر ارزشمندتر از جانم هدیه‌ای داشتم، حتماً به این مردم خوب تقدیم می‌کردم

مردم قطب اصلی جنگ هستند، یادم هست در بوشهر به گردان ما تلفن زدند و گفتند که یک پیرزن آمده و اصرار دارد خلبان‌ها را ببیند.

وقتی به گردان آمد چهار عدد تخم‌مرغ را که همه موجودی و دارای‌اش از زندگی بود، به ما داد و با لهجه بوشهری‌اش گفت: این‌ها را آورده‌ام تا خلبانان بخورند و چاق شوند و خوب بجنگند!

پیرمردی روستایی دیگر تنها گوساله‌اش را آورده و جلوی هواپیمای ما سر برید به قول یکی از نویسندگان؛ ملت‌ها را باید همیشه در جنگ شناخت و من در این جنگ واقعاً ملت خود را شناختم که چقدر فداکار و ایثارگرند.

اگر ارزشمندتر از جانم هدیه‌ای داشتم، حتماً به این مردم خوب تقدیم می‌کردم!

پیرمرد کشاورز سربریده مرا می‌بیند و به دوستانش می‌گوید: بیایید، سر حسین را می‌بینم که غرق در خون شده است!

و برایم گریه می‌کند و من خوشحالم که برای چنین مردمی جان ناقابلم را هدیه کردم!

اما چیزی که بیشتر از همه نظرم را در مورد این قهرمان جنگ‌های دریایی قسمتی از وصیت‌نامه‌اش است که می‌گوید: «اگر ذره‌ای از خاک وطنم به پوتین سرباز دشمن چسبیده باشد، آن را با خونم در خاک وطن می‌شویم و نمی‌گذارم حتی ذره‌ای از خاک پاک ایران را این وحشی‌های بی‌سروپا (بعثی) با خود ببرند و مرگ در این راه را افتخار می‌دانم و اگر ارزشمندتر از جانم هدیه‌ای داشتم، حتماً به این مردم خوب تقدیم می‌کردم.»

انتهای پیام/86036/ت40

خلعتبری دریایی نیروی روایت دوران جمهوری اسلامی اینکه داشتم شهادت می‌کردم خلبان سلحشور مروارید پایگاه نویسنده عملیات خرمشهر مأموریت هوایی ماوریک خلیج‌ تصریح همچنین به‌خاطر زیبای آب‌آذری قهرمانان ارزشمندتر متحرک هدیه‌ای حتماً تقدیم خانه‌های جنگ‌های زندگی ذره‌ای اصابت بسیاری خلبان‌ها می‌گفت کردیم پرواز افتخار بچه‌ها می‌گویم نیروهای کشاورزان تعدادی خانه‌ها می‌گوید دادند گردان عراقی هواپیما خداحافظ آورده واقعاً می‌شناختند سرلشکر داستانی می‌پردازد نه‌تنها مظلومیت ادامه قهرمان به‌عنوان شهیدی درخشان موشکش معروف گزارش بوشهر اشاره فرزند مرواریدهای مجموعه روایات الهام می‌کند ناوهای شکسته البکر خلیج‌فارس الامیه افزود تأسیسات هواپیمای