اَدبِ باختن-اَدبِ دموکراسی

اختصاصی مازندشورا: کسانی که اَدب باختن دارند و می توانند پیروزی رقیب را بر خویش ببینند و چه آسان به انتخاب مردم و اراده مردم تَن بدهند. اینان کسانی هستند که روح واقعی دموکراسی را درک کرده، آن را فهمیده اند و اصول و قواعد دموکراسی را در زندگی سیاسی و اجتماعی خویش به کار می گیرند

مازندشورا-مسعود طبری: دموکراسی آدابی دارد و اَدبی. مهمترین اَدب دمکراسی، اَدب باختن است. و نخستین گام در آموختن آداب دموکراسی، آموختن آداب و اَدب باختن می باشد. کسی که اَدب و ظرفیت باختن ندارد، نمی تواند آداب دموکراسی را بفهمد و بیاموزد. نام دموکراسی هم با نام انتخابات گِره خورده است. انتخابات چکیده و عصاره دمکراسی محسوب می شود. انتخابات یک بازی قمارگونه است که دو سَر بیشتر ندارد. برد-باخت. بردن یا باختن؛ مسئله این است. مسئله این است که در بازی انتخابات یا می بریم و یا می بازیم. حد وسط ندارد. اما مهم تر از برنده شدن در این بازی، چگونه باختن و چگونه بازنده شدن است؛ که باید آن را بدانیم و بلد باشیم. به واقع می خواهیم بگوئیم به ترتیبی دیگر، برندگان واقعی در پایان روز شمارش آرا، کسانی نیستند که نامشان از درون صندوق های رأی بیرون می آید؛ بلکه برندگان واقعی بازندگانی هستند که آداب اصلی بازی دمکراتیک را بلدند. یعنی کسانی که اَدب باختن دارند.

ما ایرانی ها ضرب المثلی داریم که می گوید قهرمان شدن آسان است؛ اما قهرمان ماندن سخت و دشوار. کاری نداریم که امروز چه بر سر واژگانی چون قهرمانی و پهلوانی و آداب و اَدب آنها آورده ایم. می خواهیم بگوئیم در مبارزه و مسابقه انتخابات هم، انتخاب شدن آسان است و ظرفیتی نمی خواهد؛ اما باختن دشوار است و ظرفیت می خواهد. باختن آداب دارد. اَدب می خواهد. برندگان واقعی انتخابات کسانی هستند که اَدب باختن دارند و روح این اَدب را درک نموده اند. باختن در انتخابات دو گونه آداب دارد. که به دو اَدب مختلف راه می برد. آداب اوّل، جِر زنی و زیرِ بازی زدن است. که اَدبش دشنام و هیاهو و هوچی گری می شود. و آداب دوّمِ باختن، قبول شکست و مهیا شدن برای بازی دموکراتیک در انتخابات آینده است. که اَدبش می شود، تبریک به رقبا، پذیرش شکست و پوشیدن قبای منتقد منصف.

دیوید هلد"، در مقدمه کتاب "مدل های دموکراسی" می گوید: «امروزه تقریباً همه، بدون توجه به دیدگاهی که درباره چپ، راست، یا میانه دارند، مدعی دموکرات بودن هستند». این یک واقعیتِ آشکار و نمایان است. هیتلر، موسیلینی، استالین، صدام و بسیاری از دیکتاتورها در قرن بیستم و حتی قرن حاضر صحبت از دموکراسی می کردند. امروز همه مدعی دموکراسی هستند.

پس چگونه می توانیم تشخیص بدهیم که چه کسانی واقعاً دموکراتیک می اندیشند، و به قواعد بازی دموکراسی آگاهند و به آن تن می دهند؟ در پاسخ به این پرسش می بایست پرسش دیگری را مطرح کنیم. سوال اینجاست که جوهره و صورت عملی دموکراسی چیست؟ در پاسخ به این سوال بنیادین "اندرو هیوود" در کتاب "سیاست" انتخابات را کانون فرآیند سیاسی می داند؛ و می گوید: «انتخابات چیزی جز صورت عملی دموکراسی تلقی نمی شود، و اصل نمایندگی کانون این عقیده است». اگر با این گفته اندرو هیوود موافق باشیم؛ پس بنابراین خواننده محترم می تواند با مقدمه این مقال و گزاره پیشنهادی نگارنده این سطور در پیش رو، موافق باشد که: "جوهره و تمامیت دموکراسی چیزی جز نظامات انتخاباتی نیست". و بنابر چنین گزاره ای می توانیم به پرسش پیش گفته خود پاسخ مُعینی بدهیم که چه کسانی به واقع بازی دموکراسی را می شناسند و کُنش و واکنش دموکراتیک دارند. بر این اساس می توانیم مدعی شویم کسانی می توانند از دموکراسی صحبت کنند و مدعی رفتار دموکراتیک باشند، که ابتدایی ترین قواعد بازی انتخابات را بلد باشند و بدانند. بدانند که مهمترین و ابتدایی ترین  قاعده بازی انتخابات "قاعده باختن" است. و مهمترین عنصر این قاعده داشتن "اَدب باختن" می باشد.

کسانی که اَدب باختن دارند و می توانند پیروزی رقیب را بر خویش ببینند و چه آسان به انتخاب مردم و اراده مردم تَن بدهند. اینان کسانی هستند که روح واقعی دموکراسی را درک کرده، آن را فهمیده اند و اصول و قواعد دموکراسی را در زندگی سیاسی و اجتماعی خویش به کار می گیرند. زندگی دمکراتیک پُر است از آداب و اَدب باختن و پذیرش شکست. شجاعت دموکراتیک در عربده کشی و زیرِ بازی زدن و رفتارهای هیجانی و هیستیریک به نام دفاع از حقوق مردم نیست. شجاعت دمکراتیک یعنی آنکه ما در قامت یک بازنده، شکست خویش را بپذیریم و به اراده مردم تن بدهیم. اینکه آیا انتخابات و اراده مردم و آنچه که از درون صندوق آرا بیرون می آید صحیح، اخلاقی، منصفانه و شایسته سالارانه می باشد؛ صحبتی دیگر است. صحبت ما این است که امروزه در سراسر دنیا نظامات مبتنی بر انتخابات و صندوقچه آرا و مراجعه به رأی و نظر مردم سیستمی پذیرفته شده و مقبول در امر سیاست ورزی و حکومت داری می باشد. حتی بسته ترین نظامهای سیاسی هم تلاش می کنند تا مشروعیت خود را ناشی از آرای عمومی بدانند؛ و برای مشروعیت نظام توتالیتر خود رنگ و لعاب مردمی و دمکراتیک فراهم آورند. شاید یکی از مضحک ترین نظاماتی که مدعی است بر انتخابات خلقی و فراگیر استوار است، حکومت کره شمالی باشد. در حکومت به شدت بسته کره شمالی نیز، همه چیز از دل صندوق های فرمایشی آرا بیرون آورده می شود. به این ترتیب ما درباره درستی و یا نادرستی انتخاب مردم یا چگونگی و نحوه برگزاری انتخابات در فلان کشور صحبتی نداریم. بحث اخلاقی به معنای خوب یا بد نداریم. یعنی نمی گوییم که آیا انتخاب مردم درست است یا غلط. مهم این است که ما بطورکلی قاعده بازیِ دمکراتیک را بر اساس مراجعه به آرای عمومی و صندوق آرا پذیرفته ایم. پس بنابراین همان گونه که اگر رأی مردم مبتنی بر خواست و اراده ما باشد آن را می پذیریم؛ می بایست اَدب باختن هم داشته باشیم، و رأی مردم را اگر موافق مِیل و نظر ما نبود بپذیریم؛ و به آن احترام بگذاریم. بنابراین پیش از آنکه بخواهیم آداب دموکراسی را بیاموزیم، می بایست آداب باختن را بیاموزیم. تا اَدب باختن داشته باشیم.

*دانشجوی دکتری جامعه شناسی سیاسی

اَدبِ باختن-اَدبِ دموکراسی مسعود طبری دانشجوی دکتری جامعه شناسی سیاسی قاعده های انتخابات