مازندشورا:به گزارش خبرگزاری فارس از شهرستان سوادکوه، اول شهریورماه سالروز شهادت سیدروحالله عمادی است که در روستای پاشاکلا بخش زیراب شهرستان سوادکوه در سال 1359 به دنیا آمد و در اول آبانماه 1384 همزمان با تاسوعای حسینی در حلب سوریه به شهادت رسید.
او دارای مدرک کارشناسی ارشد و درجه استاد خلبانی بود و از او «محمدعماد» به یادگار مانده است.
*نگارش وصیتنامه در 15 روز قبل از شهادت
وصیتنامه شهدا که در نظر امام خمینی(ره) با عظمت زیادی به آن نگاه شد، حاوی کلیدواژههایی است که انسان را متحیر میکند و ناخودآگاه اشک به عنوان ترنم روحی و آنجا که سخن از بیان وصف باز میماند، خود را نشان میدهد.
شهیدپاسدار سیدروحالله عمادی در وصیتنامه خود در جایی از سختتر بودن زندگی در مقایسه با شهادت سخن میگوید و در جای دیگر تبعیت مخلصانه از ولایت فقیه را بیان میکند و در جایی از وصیتنامه خود از عدم وجود بیطرفبودن و تماشاچیشدن در اسلام میگوید و در تحلیلی تاریخی بیبصیرتی و عدم تحلیل سیاسی را عامل مظلومماندن حضرت علی(ع و امام حسن(ع) توصیف کرد.
گفتو گو با مادر، پدر، همسر، فرزند و اقوام از بخشهای جالب و عمیق وصیتنامه شهید است که 15 روز قبل از شهادت نگارش کرد.
استفاده از واژههای «آرزو» و «برنامهریزی» در زندگی مشترک با همسرش بیانگر آن است که برای زندگی فردی خودش برنامههای مختلفی دارد و شاید اثرگذارتر ین بخش وصیتنامهاش سخن با «محمدعماد» است که از تزریق مستمر آمپول بر بازو و سوزش آن ناراحت است و از همسر، پدر و مادر و اقوامش میخواهد که مواظب «محمدعماد»ش باشند و میگوید که برایش زود بود که مرد خانواده شود و بار مسؤولیت را بپذیرد و از یادآوری سخنگفتن کودکانهاش با شادی و از ناراحتی خداحافظیاش یاد میکند.
*شهادت اولیه و ثانویه
وصیتنامه شهید و رفتارهای که در زندگی داشت و تلاش برای بهترینشدن سراسر همراه با زندگیخواهی شهادتطلبانه است و شاید در نگاه اول این 2 کلمه متناقض به نظر برسند ولی در زندگی بزرگانی که به درجات بالای روحی رسیدند، این تناقضهایی که به چشم ما میآید، حل شده است.
در قایل صوتی شهید محسن حججی که به تازگی در دفاع از حرم به شهادت رسید هم شاهد زندگیخواهی شهادتطلبانه هستیم و آنجا که با همه عشق از پدر و مادر و همسر و فرزندش خداحافظی میکند و میگوید که برای رسیدن به خادمی حضرت زینب(س) باید پلهای از خود گذشت و دوستداشتن همسر و فرزند را با علاقه دیگری پیوند داد.
شهادت را درجه بالای زندگی ذکر کردهاند و به قول شهید سیدروحالله عمادی، زمانی که شهید نباشیم، شهید نمیشویم و این شهید شدن اولیه همان درجه بالای روحی است که توفیق الهی است و ما تنها شهادت ثانویه آنان را میبینیم.
شهدای ما با شخصیت بالای روحی خود با همه علاقه و عشقی که به زندگی، همسر، فرزند، والدین و اقوام داشتند و تا آخرین لحظات این علاقه را حفظ کردند برای بیان حقانیت مذهب و دستیابی به درجه عظیم روحی، شهادت را انتخاب کردند و عزت را برای ما به ارمغان آوردند.
شهدای مدافع حرم در دفاع از حرم، وظیفه همه دل بستگان به خاندان عصمت و طهارت را به جا آوردند و گِرههای 1438 ساله مذهب تشیع را تسکین دادند و این تسکین پایدار و جاویدان میماند.
به گزارش فارس، فرازی از وصیت نامه شهید مدافع حرم سید روحالله عمادی برای مطالعه در زیر میآید:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و درود به خاتم انبیا حضرت محمد مصطفی(ع) و ذریه تابناکش، سلام درود بر منجی عالم بشریت مهدی موعود(عج) و سلام و درود به روح بلند و ملکوتی حضرت امام (ره)، سلام و درود بیکران بر ارواح پاک و طیبه و مطهر سرخ جامگان که با ایثار خون و هدیه جان سرودی به قامت کلمه حق سرودند و پیام آور آزادی و حریت گشتند و سلام و درود به رهبر عزیزم
خدایا بی پناهم زتو جز تو نخواهم اگر عشقت گناه است ببین غرق گناهم
دو دست دعا فرا برده ام به سوی آسمانها که تا پر کشم ز بال فلک رها در کهکشانها
خدایا چگونه وصیت نامه بنویسم در حالی که سراپا گناه و معصیت و نافرمانی ام
گرچه از رحمت و بخشش تو ناامید نیستم ولی ترسم از این است که نیامرزیده از دنیا بروم، می ترسم رفتنم خالص نباشد و پذیرفته درگاهت نشوم، یا رب العفو.
خدایا نمی رم در حالیکه از من راضی نباشی ای وای که سیه روز خواهم بود، خدایا چقدر دوست داشتنی و پرستید نی هستی هیهات که نفهمیده، خدایا قبولم کن، یا ابا عبدالله شفاعت.
شنیدم سیدالشهداء دم جان دادن می آید، آقا جان از همین جا سلام می دهم السلام علیک یا ابا عبدالله
روز مرگم وعده دیدار بده و آنگه تا به لحد خرم و دلشاد ببر
آن قدر لذت بخش است انسان آماده باشد برای دیدار پروردگارش ولی چه کنم تهیدستم.
خدایا قبولم کن.
در تاریخ اسلام چیزی که امام حسن(ع) را شکست داد، نبودن تحلیل سیاسی و بصیرت در مردم بود و همین مسئله فتنه خوارج را به وجود آورد و امیرالمومنین را آن طور زیر فشار قرار داد و قدرتمندترین انسان تاریخ را آنگونه مظلوم کرد .
عزیزانم اگر شبانه روز شکر گذار خدا باشیم که نعمت اسلام، امام و ولایت را به ما عنایت فرموده باز کم است، آگاه باشیم که سرباز راستین و صادق این نعمت شویم، خطر وسوسه ای درونی و دنیا فریبی را شناخته و بر حذر باشیم.
خلوص در عمل تنها چاره ساز است، ای عاشقان اباعبدالله بایستی محتوای فرامین امام(ره) و رهبر عزیزمان را درک و عمل نماییم بصیرت داشته باشیم تا بلکه قدری از تکلیف خود را از شکرگذاری بجا آورده باشیم.
بیطرفی در دعوای حق و باطل معنا ندارد، باید در مقابل باطل ایستاد.
اگر شاعر، هنرمند و یا هر کس دیگری در جنگ حق و باطل بی طرف باشد تضییع نعمت خداوند است و اگر باطل بود، خیانت و جنایت است، در اسلام تماشاچی نداریم.
گاهی شهید شدن آسان تر از زنده ماندن است این نکته را اهل معنا و دقت خوب درک می کنند گاهی زنده ماندن و زیستن و تلاش کردن، درک محیط و بصیرت داشتن مشکل تر از شهید شدن و لقای الهی است.
دعا کنید شهید باشیم نه اینکه فقط شهید شویم.
اصلا شهید نباشیم شهید نمی شویم.
پسر عزیزم محمد عماد سلام:
محمد عماد عزیزم شنیدم کانون ثبت نام کردی و همیشه می گفتی مهندس صدایت بزنم، عماد جانم خوب درس بخوان، درس خواندن همراه با اخلاق اسلامی و عمل تا فرد مفیدی برای جامعهات باشی.
شرمنده ام که با سن کم شرایطم را درک می کردی، شرمنده ام که مسئولیت سنگین را به شما سپردم پسر عزیزم حلالم کن و پشتیبان مادرت باش.
سخنی چند با دوستان:
دوستان و همرزمان عزیزم
برای دفاع از اسلام، ولایت و ایران عزم راسخ داشته باشید چرا که پیروزی از آن شماست، هجمه دشمن(فرهنگی،نظامی، سیاسی،اجتماعی و …) بسیار سنگین و خصمانه است.
راه مقابله با این هجمه ها به فرموده امام(ره) پشتیبانی از ولایت فقیه است.
نیت ها را خالص کنید و پشت سر ولایت حرکت کنید، نتیجه اش را به خدا بسپارید چرا که خودش وعده نصرت و پیروزی داده است.
تهاجمی که به قشر مذهبی و خصوصا شما بسیجیان و سبزپوشان حریم ولایت می شود بیانگر قدرت روز افزون شما و ضعف و ناتوانی دشمن است، خود سازی کنید و تعلیم، تهذیب و ورزش سه شاخصه شما باشد.
همدیگر را دوست داشته باشید و با علم و عمل به پیش بروید و منتظر تقدیر و تشکر کسی نباشید.
سخنی با پدر و مادرم:
پدر و مادر عزیزم سلام، چه بگویم که زبانم قاصر است و چه بگویم که دستهایم لرزان، زندگی کردن در شرایط سخت روستا و کمبود امکانات موجب می شد که شما بیشتر تلاش کنید تا زمینه آسایش ما فراهم شود و هیچوقت زحمات شما را فراموش نخواهیم کرد.
کارهای سخت و طاقت فرسا موجب شده بدنتان رنجور شود و خستگی بر تنتان نمایان شود و این برایم سخت و عذاب آور بود.
پدر و مادر عزیزم بهترین لحظات زندگیم موقعی بود که به شما کمک می کردم و رضایتمندی را در چهرهتان می دیدم ولی چه سود که لایق نبودم تا بیشتر خادمتان باشم.
پدر بزرگوارم قدت خمید تا ما راست شویم و بدنت خسته شد تا ما حرکت داشته باشیم کوه رنج بودی و من غافل، حلالم کن.
مادر عزیزم فدای محبت مادرانهات، فدای موهای سفیدت، حلالم کن که جز زحمت چیزی نداشتم.
مادرم مواظب عمادم باش
درد لی با همسرم:
خانم مهربانم مثل همیشه نماز را اول وقت بخوان و برایم دعا کن
پسرمان را مکتبی و ولایی تربیت کن و آماده کن برای سربازی امام زمان(عج)، در حفظ حجاب اسلامی کوشا باش چرا که برای حفظ این چادر سیلی ها خورده شد و خونها ریخته شد.
خواهرها و برادرها:
وجود پدر و مادر مانند سفرهای است که فقط یکبار پهن می شود، قدر این فرصت را بدانید و به پدر و مادر، خوب و شایسته خدمت کنید.
بزرگوارانم در نزد خداوند بالاترین عمل که از شهادت در راه خدا و اسلام نیز افضل تر است این است که همیشه و در همه حال به یاد خدا باشید و پشتیبان ولایت باشید تا به مملکت و کشورمان آسیب وارد نشود.
عزیزانم برایم دعا کرده و حلالم کنید
ای حیات! با تو وداع می کنم با همه ظاهر فریبنده و با هیبتت
ای روح من، به فرمان مشتاقانه به سوی شهادت حرکت کن و ای بدنم که سالها به من خدمت کردید در لحظات آخر عمر آبروی مرا حفظ کنید.
ای قلب من این لحظات آخر را تحمل کن به شما قول می دهم که در استراحت عمیق و ابدی آرام گیرید.
یادداشت از عمران اکبرنژاد
86015/ع