مازندشورا:خبرگزاری فارس مازندران ـ دفاع مقدس/ پاسدار شهید حسین توسلی فرزند مسلم توسلی و رحیمه رحیمی در 25 دیماه 1345 در تالارپشت قائمشهر متولد شد و در رسته اطلاعات و همچنین بهعنوان فرمانده گروهان در تیپ 110 شهید بروجردی در جبههها مشغول بهه خدمت شد و سرانجام در 5 دیماه 1365 در عملیات کربلای 4 در منطقه امالرصاص به شهادت رسید.
مادرش در دوران بارداری متوجه میشود که صاحب دو فرزند شده است، وقتی دوقلوهایش به دنیا آمدند، دخترش در اثر بیماری از دنیا رفت، پسرش هم به شدت بیمار بود، بهگونهای که پزشک از او قطع امید کرده بود اما او «حسین» را با خود به خانه آورد و فرزندش را نذر امام حسن مجتبی (ع) کرد تا اینکه به سلامت از بیماری رهایی یافت.
سالهای ابتدایی تحصیلی حسین در روستای «تالارپشت» سپری شد.
سپس با طی دوره راهنمایی، به مقطع متوسطه روی آورد و بهدلیل عزیمت به جنگ، در پایه اول دبیرستان ترک تحصیل کرد.
در توصیف خلقیات وی همین بس که به گفته برادرش «عباس»: «فردی بود شوخطبع و خوشخلق و با همه افراد خانواده، مهربان، در برخورد با کودکان نیز ملاطفت خاصی داشت و همبازی آنان بود».
حسین در سال 1359 در گیلانغرب و سال 1360 بهطور داوطلبانه در عملیات مطلعالفجر حضور یافت، سپس با قبولی در نیروی هوایی به مدت 33 ماه در مشهد بهسر بُرد.
او بعد از انصراف در 20 آذرماه 1362 وارد سپاه کامیاران شد و کارش را با مسؤولیت این پایگاه آغاز کرد.
ناگفته نماند که وی دوره سه ماهه آموزش عمومی پاسداری را در ارومیه و آموزش تخصصی امداد و بهداشت را نیز از سر گذراند.
این رزمنده خستگیناپذیر، مدتی عهدهدار مربیگری آموزش پادگان بسیج شیرگاه بود، بعد از آن جهت آموزش بهیاری به ساری رفت و در نهایت به اهواز اعزام شد، ناگفته نماند که وی در حین آموزش غواصی دچار جراحت شد و مجدد به قائمشهر برگشت.
حسین در طول مدت حضورش در میادین نبرد، در کِسوت جانشینی گروهان و مسؤولیت دسته تیپ 110 شهید بروجردی نیز خدمات بیشائبهای از خود ارائه نمود. تعهد این پاسدار سلحشور مازندرانی را میتوان در گفتههای مادرش به وضوح پی بُرد:
میگفت: من از نظر شرعی لباس مقدس جمهوری اسلامی را بر تن کردهام و عهد بستم که تا آخرین قطره خون خود را در راه اسلام فدا کنم. گفتم: خدا پشت و پناه تو باشد حسین جان! مواظب خودت باش. نکند حواس خود را پرت کنی و چشمت به پشت سر و همسرت باشد.
خاطره خواهرش «معصومه»، از آخرین دیدار شنیدنی است: قبل رفتن داشت موهایش را شانه میکرد، به خانمش نگاه میکرد و میگفت: قشنگ نگاهم کن! ایندفعه که رفتم، باید به عکسم نگاه کنی.
وی در ادامه میگوید: هر وقت که نامه مینوشت، میگفت: وقتی شهید شدم، راه امام خمینی را ادامه بدهید و پشتیبان ولایت فقیه باشید.
از جبهه که میآمد، میگفتم: چرا از حال خودت برای ما نمیگویی و همیشه از این مسائل حرف میزنی!؟ میخندید و میگفت: اوضاع و احوال من همین است!
به مدت 25 ماه در گیلانغرب و کردستان با منافقین داخلی و گروهکهای ضدانقلاب مبارزه میکرد و نیز 18 ماه در مناطق جنگی جنوب کشور با بعثیون به پیکار پرداخت.
مجموعاً حسین بهمدت 43 ماه در جبهههای نور علیه ظلمت حضوری فعال و چشمگیری داشت.
تنها سه روز از عروسیاش گذشته بود که برای یاری دین خدا و انجام تکلیف الهی از همسر و خانواده خود لبیکگویان جدا شد و به جبههها شتافت و این آخرین اعزام او بود تا به مقام رفیع شهادت نائل آمد.
گاهی اوقات در جبهه لباس دامادیاش را به تن میکرد و با خدای خود به نجوا میپرداخت.
عملیات کربلای 4 بود، آن شب او همراه با گردان انصارالحسین به خط زد و وارد جزیره امالرصاص شد؛ تا صبح در همان خط عملیات ماند و در حالی که زیر باران آتش دشمن پایش آسیب دیده بود، به پشت خط برگشت.
گردان مالک اشتر قصد زدن به خط را داشت اما راهبلدی نداشتند که به منطقه عملیاتی آشنا باشد، به همین منظور حسین داوطلب شد که به همراه گردان مالک باری دیگر به خط بزند.
در حین پیشروی ناگهان حسین کمر خود را میگیرد و آرام به زمین مینشیند، ترکشی به پهلوی او اصابت کرد و همانجا غزل پرواز را خواند و آنقدر ماند و ماند و چونان گوهری در دل صدف درخشید؛ در نهایت در سالروز شهادت امام حسن مجتبی (ع) پس از 10 سال استخوانپارههایش را به تبرک به میهن بازگرداندند و به انتظار بازماندگانش پایان دادند.
سپس با تشییع باشکوه مردم شهیدپرور قائمشهر، در بوستان شهدای «موحدین» این شهر تا ابدیت بدرقه شد.
* فرازی از وصیتنامه
... پس به پا خیزید که امروز روز عمل است نه شعار، روزی است که باید بر شعارهایمان جامه عمل بپوشانیم و این را بدانید که تک تک همه ما در برابر این امر مسؤولیم و باید در این جهاد شرکت نمائیم، تا اینکه به خواست خداوند پوزه دشمن را به خاک بمالیم، این فرصت الهی را از دست ندهید، چرا که خداوند ناظر بر اعمالمان میباشد و چنین سعادتی یعنی جهاد در راه خداوند، نصیب هرکسی نمی شود، بلکه لیاقت و سعادت می خواهد، پس توکل به خداوند داشته باشید و با ایمان قوی و با عشقی سرشار از عشق خداوند پای به این میدان نبرد حق علیه باطل بگذارید، یک لحظه غفلت باعث یک عمر پشیمانی و ندامت خواهد بود، در محور دستورات اسلام حرکت نمائیم و چیزی را جز خداوند تبارک و تعالی را هدف قرار ندهید بلکه صاحب اصلی همان معبود یکتاست.
... پس دل به دنیا نبندید، که دنیا فقط برای آزمایش می باشد و تمام زر و زیور دنیا برای فریب دنیا میباشد و هرکس اعتقاد به معاد و آیه (اِنّا لله و اِنّا الیه راجعون) داشته باشید، دیگر دست از دنیای فانی می کشد و فقط برای اسلام کوشش مینماید و به فکر توشه آخرتش میباشد.
3141/ح