مازندشورا:به گزارش خبرگزاری فارس از شهرستان ساری، ۱۷ آذر یادآور پرواز و عروج ملکوتی نخستین معلم شهید دیارمان شهید علی ولیپور است. او که هنوز کلاس درسش بعد از ۳۷ سال پر ازدحامترین کلاس معرفتی و بصیرتی است.
آرزو ولیپور شاعر برگزیده و مدیرکل کتابخانههای عمومی مازندران شعری را به روح سبکبال نخستین معلم شهید دیارمان تقدیم کرده است.
تقدیم به روح پرفتوحشان به رسم ادب و قدرشناسی صلوات و فاتحهای.
دوباره این شب و این چشمهای بارانی
شروع فصل کبوتر و کوچ پنهانی
هزار راه نرفته...هزار مقصد دور ...
به چند بال زدن....گفتهاند میدانی!
پلی که نیست، خدا را چگونه باید رفت
ز نبض این همه وحشت، در این پریشانی
عبور پنجرهها را فقط دو پلک زدیم
و پای مانده در این باتلاق عریانی
ز دور دست سواری سفید میآید
سوار مرکب سبزی برای مهمانی
چه سبز بود و صنوبر قدی که زینجا رفت
جوان سبز شمالی.....جوان ایرانی
چه باشکوه مرا میبرد به آن بالا
پلاک خاکی و یک استخوان پیشانی
به حرمت پر پروازت آفتابم باش
بگیر دست مرا ای شهید نورانی.
*زندگینامه شهید علی ولیپور نخستین معلم شهید مازندران:
شهید علی ولیپور در سال 1329 در خانوادهای متدین در روستای افراکتی قائمشهر متولد شد و بعد از تحصیل به عنوان معلم در مدارس این شهرستان مشغول تعلیم و تربیت دانشآموزان شد.
وی که در زمان آغاز جنگ در سمت مسؤول آموزش ابتدایی آموزش و پرورش قائمشهر مشغول به فعالیت بود، به پاس تلاشهایی که در کار داشت از سوی مدیرکل وقت آموزش و پرورش مازندران پیشنهاد سمت معاونت اداره کل را دریافت کرد.
با این وصف، به واسطه شور و هیجانی که در این شهید بود ترجیح داد به غیر از میدان تعلیم و تربیت در میدان جنگ پا به عرصه بگذارد.
شهید ولیپور از فرماندهان دفاع مقدس بود که بعد از ساماندهی و اعزام گروه اول، با گروه دوم که جمعی از فدائیان اسلام قائمشهر بودند به جبهه اعزام شد.
وی که فرماندهی جنگهای نامنظم را در منطقه آبادان بر عهده داشت، زیرنظر فرماندهی شهید چمران عملیاتهای جنگ را مدیریت میکرد.
شهید ولیپور به همراه 6 تن از همرزمانش در شب هفدهم آذر سال ۱۳۵۹ به عنوان یک گروه جنگی متخصص در جنگهای نامنظم تحت فرماندهی این شهید به کوی ذوالفقاریه آبادان اعزام شدند که سرانجام پس از ساعتها جنگیدن با دشمن بعثی، از این جمع 6 نفر به شهادت رسیدند و تنها یک نفر به نام منصور حاجیان به درجه جانبازی نائل شد.
پیکر شهید ولیپور هفت ماه در کانال کوی ذوالفقاریه ماند تا اینکه بعد از شکسته شدن حصر آبادان و حضور نیروهای ایرانی، به آغوش خانواده بازگرانده شد.
روحش شاد و راهش پر رهرو
86018/ع