اختصاصی مازندشورا: مردم شهر ساری در چند سال اخیر و در انتخاب های خود نشان دادند که خواهان تغییر و اصلاح در نحوه مدیریت شهری هستند و با حمایت از جریان عملگرایی این خواسته خود را به صورت شفاف اعلام داشتند. جریانی که با شعار فرهنگ همسنگ عمران و محور قرار دادن گردشگری و ایجاد دگردیسی در جریان مدیریت شهری و ایجاد فضای جدید برای بکارگیری نخبگان تلاشی جدی و مستمر را آغاز نمود. هرچند آثار و برکات این جریان در سطح شهر کاملاً مشهود است، اما مدتی است که شاهد افول سرعت تغییرات و کاهش چشم گیر انجام پروژه های عمرانی هستیم. پروژه هایی که در دست اجرا بودند یا متوقف شده اند و یا این که سرعت پیشرفتشان بسیار کُند و لاکپشتی شده است. امری که لزوم خود انتقادی و نگاه از درون به جریان عملگرایی و آفت هایی که آن را تهدید می کند را لازم و ضرور می کند. این که چرا این جریان با بن بست های احتمالی مواجه شده است دلایل مختلفی می تواند داشته باشد.
وقتی یک جریان مستمر و شتابنده اجتماعی به نهاد تبدیل شود، سرعت رشد جریان کاهش می یابد. امری که مشابه آن را در تجربه مدیریت شهری اسبق کلان شهر تهران نیز مشاهده نموده ایم. جریانی که با حضور قالیباف در راس خود مدتها الگو و مرجع بسیاری از شهرهای دیگر بود و توامان رضایت شهروندان را نیز به همراه خود داشت، به مرور زمان و تبدیل شدن از یک جریان به یک نهاد رفته رفته چالاکی خود را از دست داده و نشانه های انتقاد در بین افکار عمومی همه گیر گشت، به نحوی که در انتخابات گذشته، جریان منتقد توانست تمامی کرسی های شورای شهر تهران را فتح کرده و همچنان با استفاده از تعریف هویت خود در تضاد با جریان گذشته متنفع گردد. هر چند وضعیت جریان فعلی عملگرایی با جریان آبادگران تفاوتهای بسیاری دارد و شهردار فعلی مرکز استان نیز با انتصابات اخیر خود نشان داده است که لزوم تغییرات را تا حدودی درک کرده است، اما اگر این جریان با نقد درونی خود هرآنچه که سازنده است برگزیند و هرآنچه را که به مانع تبدیل شده کنار بزند، بدون تردید می تواند پیوسته به حرکت شتابنده خود ادامه دهد؛ و انجام تغییرات و اجرای پروژه ها تسهیل شود. می بایست جبهه جدیدی باز شود. جبهه نئوعملگرایی.
پوست اندازی جریان عملگرایی در نتیجه گشایش جبهه نئوعملگرایی توسط مدیریت ارشد شهری تنها راه برون رفت از شرایط سکون احتمالی در آینده است. برای بازگرداندن جریان شتابنده تغییرات و اجرای سریع تر و مطلوب تر پروژه های شهری می بایست خون تازه ای به رگ های جریان عملگرایی و مدیریت شهری تزریق شود. اما پرسش این است که اگر ایجاد جبهه نئوعملگرایی تنها راه برون رفت از انسداد فعلی می باشد. پس "چه باید کرد؟"
شاید اولین چیزی که جریان نئوعملگرا می بایست به آن بیاندیشد بکارگیری نخبگان جوان در لایه های مدیریتی باشد. ابتدایی ترین اصل جریان نئوعملگرا می بایست موج نو مدیران باشد. جریان نئوعملگرا در اولین قدم می بایست از وجود نخبگانِ جوان، با اراده، دارای ایده و برنامه و تفکر در تمام لایه های بالای مدیریتی استفاده کند. می بایست حصارهای مدیریتی شکسته و از ویژه خواهی های برخی مدیران فعلی جلوگیری شود. می بایست نخبگان جوان شهر برای بهتر شدن روند توسعه شهری به صحنه آورده شوند.
در جریان نئوعملگرایی، نخبگان فکری شهر می بایست در همنشینی ها و هم فکری های مسمتر خود «در وهله اوّل روش های عقلایی تحقق اهداف را مشخص کنند» و شهر را از این انسدادی که دچارش گشته است رهایی بخشند. نخبگان جوان شهر نیز می بایست در فرهنگ سیاست ورزی خود "معاشرت فکری" با مخالفان را برجسته کرده و همواره در خاطر داشته باشند. بر این اساس آسیب شناسی مستمر و دائمی از خود می تواند برای جریان نئوعملگرا مفید به فایده باشد.
نکته جالب توجه آن است که در انتخابات شورای اسلامی شهر در سال گذشته، مردم ساری با رأی بالایی که به نخبگان جوان شهر دادند خواست و اراده خود را اعلام نمودند. به واقع رأی بالا به جوان شهر دو پیام عمده داشت. اول حمایت از جریان عملگرایی و دوم اعتماد به نخبگان جوان. حضور نخبگان جوان در صحن شورای شهر می تواند پشتوانه خوبی برای ایجاد تغییرات اساسی و پوست اندازی در جریان عملگرایی و پدیدار شدن افق های تازه مدیریتی و باز شدن جبهه نئوعملگرایی باشد. لازم است که مدیریت ارشد شهری نگاهی نو به جوانان حاضر در صحن شورا داشته باشد.