مازندشورا:به گزارش خبرگزاری فارس از مازندران، امروز که حدود چهار دهه از آغاز جنگ تحمیلی میگذرد، هنوز مؤلفه مهم مقاومت در رگ و خون مردم ایرانزمین جریان دارد و با تقدیم زیباترین گلها در دفاع از حریم اهل بیت(ع) در محور مقاومت بهشیوایی این نهضت ناب عاشورایی تفسیر شد.
یکی از مهمترین راههای اشاعه فرهنگ مقاومت نگاهی عالمانه به رویدادهای روزهای دفاع و احوالات و مناسک شهداست؛ از این روز خبرگزاری فارس در مازندران طی روالی ثابت گزارشهایی را در همین زمینه تولید میکند که در ادامه نسخهای دیگر از این میراث ماندگار از نظرتان میگذرد.
* عکاس جنگ؛ عکاس جنگی و تجربهای به قیمت جان
عکسهای جنگ در دورانی که هنوز شعلههای نبرد به آسمان زبانه میکشد، بیشتر جنبه خبری و تبلیغاتی دارد و با پایان جنگ آرام آرام در ردیف اسناد معتبر قرار میگیرند.
کشورهایی که جنگ را تجربه کردهاند، برای حفظ تک تک این اسناد ارزش و اهمیت قائلند و از شیوههای مدرن و پیشرفته استفاده میکنند، این توجه به خاطر این است که برای تدوین تاریخ هر جنگ، عکسها از مهمترین اسناد و مدارک محسوب میشوند که بسیاری از زوایای پیچیده و مبهم جنگ را در خود به ثبت میرسانند، تصاویر جنگی، اسناد مسلم و قطعی هر جنگ است.
در واقع عکاسی جنگ و عکاس جنگی تاریخ تصویری یک ملت در صحنه دفاع از هویت خود را به تصویر میکشد، قبل از انقلاب اسلامی حرفه عکاسی جنگ در ایران آماتوری و غیرحرفهای بود، با شروع تجاوز عراق، عکاسان خبری و افرادی که در لابهلای نیروهای مردمی بهصورت آماتور به این رشته جذب شدند، بهصورت عملی عکاسی جنگ را تجربه کردند و پس از 8 سال با کولهباری از تجربه و تصاویر زیبا و مستند، از آوردگاه جنگ خارج شدند و امروز از حرفهایترین عکاسان جنگی دنیا بهشمار میآیند.
تعدادی از این عکاسان چون، حاج سعید جانبزرگی که در اثر عوارض شیمیایی جنگ به شهادت رسیدهاند، عدهای نیز چون کاظم اخوان اسیر دست صهیونیستها شدهاند و افرادی چون رضا برجی و سعید ابوطالب اگرچه جانبازند و مجروح از صدمات شیمیایی و تیر و ترکش بعثیون اما هنوز هم سر حال و قبراق در صحنههای مختلف به کارشان ادامه میدهند.
سعید صادقی در مورد چگونگی ورودش به جرگه عکاسان جنگی میگوید: «وقتی دفتر خاطرات آن سالها را ورق میزنم، جوانیام و یک دوربین کوچک نیکون را بهیاد میآورم، آن روزها کسی از من نخواست به جبهه بروم، حس خودم بود که پای مرا به آن سرزمینها باز کرد، این حس برای من و دوربینم مثل یک زندگی بود، هر دو شوری داشتیم که میخواستیم کاری بکنیم، به همین خاطر با هم دل به جنگ سپردیم.
وقتی من جوان بودم، دوربین مثل لباس تنم بود، با هم سوم مهر ماه سال 59 وارد خرمشهر شدیم، هر دو، بار اولمان بود که به این شهر بندری سفر میکردیم، از همان اول شعلههای جنگ و شدت انفجارها را احساس کردیم، هر دویمان دنیای جنگ را قبلاً تجربه نکرده بودیم».
رضا برجی نیز در پاسخ به این سؤال که نخستینبار بهعنوان عکاس به جبهه رفتی یا رزمنده، میگوید: «سال 1354 با خرید یک دوربین، عکاسی را شروع کردم اما برای نخستینبار بهعنوان رزمنده داوطلب در 24 اسفند ماه 1359 از طریق ستاد جنگهای نامنظم شهید چمران به جبهه رفتم، مدتی آرپیجیزن بودم، سپس لودرچی شدم و ... مدتی بعد با پیوستن به واحد تبلیغات لشکر 10 سیدالشهدا (ع)، عکاسی را بهطور جدی دنبال کردم و ...».
سابقه تصاویر جنگی به نیمه دوم قرن 19 میلادی بازمیگردد، در اواخر این قرن، تهیه گزارشهای تصویری از جنگ آغاز شد، عکاسی از صحنههای جنگ در شبه جزیره کریمه و جنگهای داخلی آمریکا و ... شروع این حرفه را رقم زد، با آغاز جنگ جهانی اول (1914 ـ 1918) میلادی و جنگ داخلی اسپانیا (1936)، تغییرات کیفی و اساسی در عکاسی جنگ بروز کرد.
نسل جدید دوربینهای 35 میلیمتری کوچک با کارایی خوب در جنگ داخلی اسپانیا، برای به تصویر کشاندن صحنههای جنگ وارد کارزار شد، کیفیت این دوربینها باعث شد تا عکاسان جنگی بتوانند به صحنههای خطر نزدیکتر شوند، عکاسانی نظیر رابرت کاپا (عکاسی از سواحل نورماندی در شدیدترین لحظات جنگ جهانی دوم 1944 ـ تصویربرداری در لحظات خطرناک جنگ اسپانیا 1936) ـ یوجین اسمیت (1944 جنگ جهانی دوم) ـ مک کالین (جنگ ویتنام 1968) و ... وارد موقعیتهای خطرناک جنگی میشدند و در حقیقت در موقعیت مرگ و زندگی قرار میگرفتند تا صحنههای جالبتری از حوادث جنگ را به تصویر بکشند، خبرنگار جنگی دیگر مترادف با نزدیکی به خطر شده بود.
رضا برجی در مورد حرفه خطرناک عکاسی جنگ میگوید: «به نظر من عکاس جنگ، یک شاخه مستقل عکاسی است، مهمترین ویژگی این شاخه مستقل، این است که عکاس، خود را در معرض خطر قرار میدهد، در واقع، عکاس همیشه احتمال میدهد که شاید این آخرین عکسی باشد که او میگیرد، عکاس جنگ علاوه بر دوربین عکاسی، یک همراه و همقدم همیشگی دیگر نیز دارد و آن، مرگ است».
سعید صادقی نیز در مورد خطرات عکاسی جنگ بیان میکند: «آن روزها من با دوربینم روزگار سختی گذراندیم، من در آن لحظههای اول، با نگاه ترس به عکاسی هم فکر میکردم و ترکیب قابها را در ذهنم به تصویر میکشیدم؛ لحظههایی که تصاویر را بهصورت ذهنی ترکیب میکردم، دوربین کوچک نیز گویی احساس من را در آن فضای خشونت بار حس کرده بود و سریع با جمع و جور کردن خودش عکسهایی میگرفت، چه انفجارهایی که من و دوربینم را لرزاندهاند و ...».
عکاسان جنگ اگرچه حاصل کارشان بسیار متفاوت از هم است اما از یک نظر شبیه هم هستند و آن موقعیتی است که در آن کار میکنند، عکاس جنگی، هست و نیست خود، یعنی زندگی خویش را در دستانش گرفته و وارد معرکهای شده است که سر انجامش برای او نامعلوم است.
* سمفونیهای جنگ
موسیقی یکی از هفت هنر جهانی است که همچون دیگر هنرها از جنگها تأثیر پذیرفته است، جلوه جهانی این تأثیر در موسیقی متن فیلمهای جنگی، ارکستر سمفونیکها و آلبومهای موسیقی که ویژه تأثیرات احتمالی جنگ بر یک کشور است، بیشتر دیده میشود.
به اینها، موسیقی ساخته شده برای روزهای جنگ و تحریک و تشویق نیروهای رزمنده را هم باید اضافه کرد، یادگارهای موسیقی جنگ در کشور ما، بیشتر مربوط به روزهای دوران دفاع هشت ساله است؛ مارش حمله (که متأثر از مارش نظامی در جنگهای نظامی است) و سرودها، بعد از جنگ موسیقی جنگ در فیلمهای سینمایی جنگی جلوه کرد.
مثل موسیقی متن معروف فیلم «از کرخه تا راین» به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا که ساخته مجید انتظامیاست، از آغاز دهه 70 و با فاصله زمانی سه سال بعد از پایان ظاهری جنگ دستاندرکاران تلاش کردند تا به کمک آهنگسازان برتر کشور، توجه موسیقی را به بازتاب جنگ جلب کنند.
در این راه سمفونیهایی برای جنگ ساخته شد تا به کمک سازهای موسیقی کلاسیک و تعداد زیاد نوازندگان آنها، بزرگی ابعاد جنگ نواخته شود، چند ارکستر سمفونی جنگ در سالهای اخیر به مناسبتهای مختلف اجرا شد.
قدیمیترین اثر در این نوارها «پوئم سمفونیک حماسه خرمشهر» ساخته مجید انتظامی است، این اثر در سال 1370 با متنی از کیومرث صابری درباره خرمشهر اجرا شد، مجید انتظامی در حماسه خرمشهر، آرامش پیش از جنگ شهر تا آزادسازی پس از اسارت را به کمک سازهای موسیقی کلاسیک روایت کرده است.
مثلاً سازهای زهی و چوبی بهوسیله کروماتیکهایی که اجرا میکنند راویان حمله دشمنند و سازهای مسی و کوبهای به بیان خشونت بی حد و حصری که به خرمشهر رفته است، میپردازند، ویلنها به همراهی ناله خوانندگان کر از کوچ مردم آواره و دردمند میگویند و ناله کر به همراه ابوا حاکی از بیگناهی و درماندگی مردم شهر و ویرانههای خونآلود و پردود آن است و ...
نوار دیگر «سمفونی فلکالافلاک» نام دارد و ساخته کامبیز روشنروان است، این سمفونی در چهار قسمت و متأثر از دو ملودی مشهور لری: تفنگ و دایه، دایه تصنیف شده است، سمفونی فلکالافلاک بر مقاومت و بسیج مردمی در برابر تجاوز دشمنان تأکید دارد و تمهای خاطرات تجاوز، کشتار و تخریب، فداکاری، ایثار و شهادت و عزم ملی برای رهایی را مینوازد، دلیل انتخاب نام فلکالافلاک برای این سمفونی، حضور پرشکوه و قدرتمند قلعه فلکالافلاک در خرم آباد است که تمهای سمفونی به کمک ملودیهایی از آن دیار نواخته شده است، استواری و صلابت این قلعه نشانهای از پایمردی و استقامت ملتی است که جنگ را با تمام مشکلاتش تا پیروزی ادامه داده است.
نوار سوم «سمفونی سرداران» نام دارد و ساخته محمد شریفیان است، شنونده از این اثر آمادهسازی فضای رزمی، تکاپو و حرکت همراه با احساسات عمیق و شور و شعف، آمادهسازی روحی با مناجات و ظرافتهای روحی در اعتقادات شخصی، فضای سنگین و خشن حرکات و عملیات جنگی و رزمی، توصیف شهادت و تصویر پیروزی را به کمک سازهای موسیقی کلاسیک دریافت میکند.
شنوندگان این آثار در ایران بهصورت عمده دو گروه هستند، آشنایان به موسیقی و سازهای کلاسیک که به کمک توضیحات آلبوم و دانش خود از آنچه نواخته میشود و قصد و غرض آن باخبرند، گروه دیگر، بسیاری از شنوندگان عام موسیقی هستند که معیار علاقهشان به موسیقی لذت حس شنیداری است، بررسی علاقه آنها و آثار پرفروش موسیقی در کشور به دستاندرکاران تهیه آثار موسیقی جنگ کمک میکند به علایق شنوندگان عام موسیقی جنگ هم توجه کنند.
انتهای پیام/3141/ت40