مازندشورا:به گزارش خبرگزاری فارس از شهرستان ساری، مکتب اسلام با فرهنگ غنی و انسانساز خود جایگاه ویژه و نقشهای متفاوت و مشخصی را برای مرد و زن در روند حرکت و رشد جامعه معین میکند، جامعه ما، قبل از انقلاب اسلامی به لحاظ بافت خاص خود که تحت سلطه فرهنگ بیگانه قرار داشت، هرگونه تحرک و فعالیت اساسی را برای زن مسلمان از بین برده بود، نگرش جامعه در قبال نقش و جایگاه زن دو گونه بود: یکی زن را عنصر زیبا و فریبا، افسونگر، تنوعآفرین و پرکننده اوقات فراغت هوسبازان میدانست و نگرش دیگر زن را چون پیچک ضعیفی که تاب هیچ مقاومتی در مقابل کوران حوادث را ندارد و انتظار هیچ کار جدی و مهمی از او نمیرود معرفی میکرد.
زن در صحنه اجتماع آن روز الهه دلفریبی بود که تنها نقش دلبری خویش را خوب میدانست، زندگیاش بیهدف بود و در تاریکی و بیخبری غوطه میخورد، شعلهور شدن انقلاب که زمینههای آن در راهپیماییها و تظاهرات و فعالیتهای سیاسی سال 57 شکل گرفته بود، زن ایرانی که قبل از آن تنها ایفاگر نقش بسیار ساده و ناقصی از موجودیت ارزشمند و سازنده خود بود، حصار بیبند و باری را در هم شکست و پای به میدان علم نهاد و سیاستهای فرهنگ استعماری را که موجودیت او را نادیده میگرفت، زیر پا گذاشت، زن ایرانی با ظهور انقلاب اسلامی هر روز به سوی رشد و کمال تازهای راه یافت.
زنان بهعنوان عنصر فعال و سازنده در مسیر رشد و کمال قدم برداشته و هدایتگر حرکتهای اجتماعی شدند، زن بهعنوان یک پشتیبان بزرگ فرهنگی و روانی در جبهه و پشت جبهه توانست سهم بزرگی را در این حرکت تاریخی جامعه از آن خود سازد و در ادای دین خویش از هیچ یاری مادی و معنوی دریغ نورزد.
روزی به دوختن گونی برای احداث سنگر و پاسداری از شهر و حضور فعال در مسجد جامع خرمشهر و روزی به تهیه آذوقه و لباس و ملحفه برای زخمیها و بیمارستانها و زمانی دیگر به بافتن لباس گرم برای مجاهدین راه خدا میشتافتند، زنان مسلمان و انقلابی که بهواسطه داشتن فرهنگ اسلامی به رشد رسیده و با الگوبرداری از حضرت زهرا (س)، حضرت زینب (س) و زنان صدر اسلام در صحنههای عمل وارد گشته و آن جا که ضرورت داشت بدون این که منتظر یاری سایر اقشار جامعه، خصوصاً مردان باشند، نقش سرنوشتساز و تعیینکنندهای را ایفا کردند و در سختترین شرایط بهعنوان نیمی از پیکر اصلی جامعه در طول جنگ تحمیلی از مهمترین عوامل پیروزی رزمندگان اسلام بودهاند.
خواهرم! مادرم! حضور مقدس تو در جنگ هشت ساله، تفسیر دیگری از شجاعت، ایمان و ایثار بود، آن همه استقامت و فداکاری که تو در قلههای رفیع شهادت نشان دادی غزلخوان آیههای عزت و شرف شد، حضور پایدار تو در دفاع مقدس برای همیشه در تاریخ نورافشانی خواهد کرد، تو آن انسان والایی که به معنای عشق و ایثار دست یافتی و به تمام جنبههای عشق ناسوتی رنگ لاهوتی بخشیدی، عشق جاوید و بیکرانی که زندگی را در همه حالات قابل تحمل و حتی دلپذیر میکرد.
زن در دوران دفاع مقدس همان انسان آرمانگرایی بود که تمام لحظات عمر خود را برای حفظ ارزشها سپری کرد و با دست خود همسر و فرزند و پاره تن خویش را به میدان جهاد فرستاد، لذا حضور و نقش او در طول هشت سال دفاع مقدس، متفاوت از حضور زنان در عرصه جنگهای دیگر نقاط جهان بود، در جهانبینی زن فداکار مسلمان، هدف اصلی، انجام وظیفه است، به همین دلیل جز به رضای خدا به چیز دیگری نمیاندیشد و در این راه، زنان صدر اسلام و زنان حاضر در قیام عاشورا را الگوی قرار داد، زیرا دریافته بود که حضور زنان در آن برهوتی که محل ذبح انسانیت بود، مقصودی جز تأیید حرکت امام حسین (ع) نداشت.
لذا همانگونه که زنان، جلوههای ایثار و فداکاری را در روز عاشورا به مرحله ظهور رساندند، زن ایرانی نیز در کربلای ایران با تأسی به واقعه عاشورا حضور یافت، زیرا به قول مقام معظم رهبری: «جنگ ما نیز طرحی از همان عاشورا بود و یک نمی از همان یم».
سرزمینی که وسعت کربلایش به بیش از هزار کیلومتر رسید، کربلای دهلاویه، سوسنگرد، دارخوین، دزفول، بستان، آبادان و هویزه که لشکریان صدام در آنجا تنها یک روز پیکر نزدیک به300 نفر از بهترین برادران ما را در زیر تانکهایش له کردند.
*به اتفاق همکارم به منزل جانباز 75 درصد ابوالقاسم داودیان که در سال 1365 با اصابت ترکش خمپاره 60 از ناحیه کمر در عملیات کربلای 5 آسیب دیدند رفته بودیم، این جانباز بابلسر زندگی میکند، گفتوگویی کوتاه با همسر جانباز را در ادامه میخوانید.
فارس: لطفاً خودتان را برای خوانندگان خبرگزاری فارس معرفی کنید؟
حکیمه بابایی همسر جانباز ابوالقاسم داودیان ساکن بابلسر هستم.
فارس: نحوه آشنایی شما با حاج آقا چطور بود و در چه سالی با هم ازدواج کردید؟
از ابتدا با هم آشنا نبودیم زمانی که ایشان برای خواستگاری آمدند گفتند که نظامی هستند و من هم به ایشان جواب مثبت دادم و ما در سال 1359 با هم ازدواج کردیم.
فارس: چطور شد که شما با یک فرد نظامی ازدواج کردید؟
خودم در راهپیماییها شرکت میکردم و در صحنههای مختلف انقلاب حضور داشتم، نظامیهای بعد از انقلاب را حافظان انقلاب میدانستم، برای همین با ایشان ازدواج کردم.
فارس: ازدواج شما همزمان با جنگ تحمیلی بود، آیا این به ذهن شما نرسیده بود که ایشان شهید یا جانباز میشوند؟
چرا، ولی برای من هیچ فرقی نمیکرد چون خودم همه شرایط را پذیرفته بودم.
فارس: زندگی را چگونه میبینید؟
مشکلات زیادی را پشت سر گذاشتم، در کودکی از داشتن نعمت پدر محروم بودیم و مادر با هشت فرزند چرخ زندگیمان را میگرداند و سرانجام در جنگ نیز برادرم عباس بابایی به شهادت رسید، خداوند را شاکریم بهخاطر صبر و استقامتی که به ما داده تا همه مشکلات را پشت سر بگذاریم.
فارس: از روزی بگویید که متوجه شدید حاج آقا جانباز شدند؟
به من زنگ زدند و گفتند سر حاج آقا ترکش خورده و دستانش هم مجروح شده ولی حالشان خوب است، باور نکردم گفتم اگر چیزی شده به من بگویید، صبر من خیلی زیاد است و از آن مهمتر خواهر یک شهیدم و تحمل شنیدن هر خبری را از جانب ایشان دارم وقتی نخستینبار بعد از مجروحیت به ملاقات ایشان رفتم حاجآقا گریه میکردند اشکهایشان را پاک کردم و گفتم گریه نکن خدا خواست که شما یک جانباز بشوید و هر چه خدا خواست همان میشود.
فارس: چند سال از زندگیتان میگذشت که حاج آقا جانباز شدند؟
5 سال با حاج آقا زندگی کردم که به درجه جانبازی نائل شدند.
فارس: از وضعیت فعلی زندگیتان راضی هستید؟
با همه مشکلات معیشتی در عین حال خدا را شکر میکنم.
فارس: احساس شما نسبت به مشکلات موجود چیست و چه صحبتی با دستاندرکاران دارید؟
خدا را شکر میکنم و از مسؤولان میخواهم که به مشکلات جانبازان رسیدگی کنند تا آنها بتوانند با امکانات موجود به زندگیشان سرو سامان دهند.
فارس: انتظارتان از جوانان چیست؟
از آنها میخواهم انقلاب ما را هیچوقت فراموش نکنند و شهدا را الگوهای مناسبی برای زندگی خود بدانند، از جانبازان و آزادگان یاد کنند و به خانوادههای شهدا اهمیت بدهند و در تمامیصحنههای نظام حضور فعال و گستردهای داشته باشند.
فارس: از اینکه همسر یک جانباز هستید چه احساسی دارید؟
افتخار میکنم از این که پرستار و خدمتگذار یک جانباز هستم.
انتهای پیام/3141/ک30/