مازندشورا: عروج شهادت گونه فرزندان دلاورو سربازان جان بر کف و فداکار مام میهن را که در ردای آتش نشان کمر به خدمت بسته بودند به عموم مردم شریف و جامعه ی آتش نشانی تسلیت عرض می نمایم.
خبر بسیار دردناک و شوک آور بود. ساختمان پلاسکو با بیش از 600 واحد تولیدی و تجاری صنف پوشاک در آتش سوخت و دفن شد. اکنون همه مردم و مسوولین در تلاش امدادرسانی و نجات فرشتگانی هستند که خود زمانی نجات بخش گرفتاران در آتش بودند و الان گرفتارانی محبوس و از نفس افتاده!
کمی به گذشته برمی گردیم فاجعه تصادم دو قطار مسافری عازم مشهد در نزدیکی سمنان، یا سقوط اتوبوس حامل سربازان وطن ویا آتش سوزی دو اتوبوس مسافربری در اتوبان قم - تهران. و این داستان مثل اینکه می باید هر چند وقت یکبار تکرار شود تا مردمان، شاهد پرپرشدن جوانان و عزیزانشان باشند و انگشت حیرت از این همه غفلت به دهان گیرند.
در صحنه این حادثه هم شاهد انبوهی از امدادگران، آتش نشانان، پلیس و ... هستیم که گروهی از آنان سخت در تلاشند و بقیه ناظر!. هر از چندگاهی مسوولین عالی رتبه شهری و کشوری هم از راه می رسند و به این جمع افزوده می شوند. لیکن مشخص نیست آیا حضور ایشان در صحنه حادثه کمکی به امدادرسانی به مصدومان می کند و یا حتی شاید خطراتی برای این عزیزان در صحنه حادثه که نقش مهمی در اداره آن دارند، ایجاد می کند و در خوشبینانه ترین حالت توجه را از مساله اصلی به حضور آن مسوولان محترم معطوف می کند؟ چه کسی سخنگوی اصلی است؟ مسوولیت هر کسی در هر سازمانی در صحنه چیست ؟ چه حجم نیروی امدادی واقعا باید در صحنه حادثه حضور داشته باشند؟ براستی فرمانده حادثه در این بحران یا بحران های مشابه چه کسی است و آیا می داند چه باید بکند یا چه باید بگوید ؟ از کجا کمک بگیرد یا همه باید به صحنه حادثه بشتابند و اصطلاحا یک گوشه کار را بگیرند و در کنارش هم نمایشی از توان خود و سازمان متبوعشان به نمایش بگذارند؟ آیا نیاز به فعال سازی مرکز هدایت عملیات شهرداری تهران در آن ساختمان مقاوم و معروفش نیست و نباید مسوولین در آنجا باشند و با یکدیگر هماهنگ شوند و اجازه دهند فرمانده صحنه حادثه به اقدامات لازم بپردازد و نیازهایش را از آنجا برآورده کنند؟ خبرنگاران و عکاسان تا چه شعاعی باید به حادثه نزدیک شوند که در خطر قرار نگیرند یا مزاحمت برای امدادگران ایجاد نکنند؟ در تصاویر پخش شده در فضای مجازی آتش نشانانی که در بهت و حیرت فقدان همکاران و دوستان پریشان بودند را دیدیم. آیا آنها نیازمند حمایت های فوری روانی نیستند؟ آیا روانشناسان زبده برای چنین مواقعی فراخوان می شوند؟ برنامه ای برای حمایت دراز مدت آسیب دیدگان روحی چنین حوادثی وجود دارد و اجرایی می شود؟
آیا سازمان مدیریت بحران در این عرصه یا حوادث مشابه کارایی داشته است یا عملا سازمانی دست و پا بسته با شرح وظایف گسترده می باشد؟ آیا مردم وظیفه خود را بدرستی می دانند ؟ آیا می دانند و توجیه شده اند که باید راههای آمد و شد را برای وسایل نقلیه امدادی باز کنند یا مثل همیشه می خواهند خبر دست اول را شکار کنند و به اشتراک بگذارند یا در وجه مثبتش دست به اقدامات احساسی نظیر هجوم برای کمک رسانی یا حتی اقدام پسندیده اهدا خون کنند؟ باید به مردم فهیم کشورمان هم یاد داد که در اینگونه موارد چه کنند شاید در این چنین شرایطی حضور نیافتن در خیابان ها و باز گذاشتن راههای عبور و مرور بهترین اقدام باشد. جای یک شبکه اطلاع رسانی نظیر شبکه سلامت سیما با عنوان مشابه نظیر شبکه پیشگیری از حوادث یا حتی رادیو بحران بشدت احساس می شود که به مردم آموزش دهند که در قبل، هنگام و بعد از بحران چه باید کنند و بدانیم در حوادث حفظ خونسردی به تنهایی کافی نیست!