مازندشورا:آزاده بابانژاد ـ خبرگزاری فارس مازندران: فرصتی شد تا از تو بنویسم از همانی که نوشتنم آموختی، استاد بینظیری که وقتشناس بود و دغدغه خدمت داشت و نمیخواست در دنیای پُر هیاهوی اطلاعات حتی برای ثانیهای از رقبای خود عقب بماند، او نهتنها در دنیای خبر که در اخلاق و تعهد پیشتاز بود، یگانهای بود برای خود که تاکنون نظیرش را ندیدهام.
جای خالی او نه در آستانه سالگرد رجعتش که در هر روز کاری احساس میشود، او تقریباً هر روز از همکارانش خبر میگرفت! خبر سلامتیشان را، و این احوالپرسی را برای خود یک تکلیف میدانست.
زندهیاد جابر معافی اهل مصالحه بود و نه مقابله، سعی میکرد دلخوریهایش را با مذاکره و در بهترین شرایط حل کند، پیوسته بهدنبال سریعترین و مؤثرترین راه حلها در مواجهه با شرایط غیرمنتظره و سخت بود.
او به همان اندازه که به ویژگی سرعت در انتشار اخبار مقید بود، به همان شدت و حدت نیز بر صحت و درستی خبر تأکید داشت و برای جوابیهها و بعضاً تکذیبیههای دستگاههای اجرایی نیز پاسخهای قانعکنندهای داشت که نشان میداد به کار خود و همکارانش ایمان دارد.
اوقاتتلخیهای او به اندازه لبخندهایش شیرین بود، گاه از کمکاری همکاران گلایهمند میشد، گاه بهمعنای واقعی فریاد میزد و همین پیگیریهای او بود که از همکاران خبرگزاری فارس مازندران افرادی سختکوش و متعهد ساخت و اکنون همان فعالیت و کوششها ادامه دارد.
31 شهریورماه برای همکاران خبری در مازندران روز بسیار تلخ و شوکآوری بود، روزی که استاد جابر معافی بهدلیل عارضه قلبی تسلیم مشیت الهی شد، آری! آنروز ناباورانه گذشت در غم رجعت مردی که بهمعنای واقعی آزادمرد و متعهد بود.
اکنون چهار سال از آن واقعه تلخ و بهتآور میگذرد اما هنوز این بهت و ناباوری برای برخی از همکاران خبری وجود دارد، 31 شهریورماه تنها یک بهانه است برای بهیاد آوردن زندهیاد معافی، اما بهواقع او همیشه و هر روز در یادها زنده است و راز جاودانگی او در این است که مخلص، متعهد، متخصص، اخلاقمدار و بیآلایش بود.
همواره به هر بهانهای از زندهیاد جابر معافی یاد میکنیم و نمیشود از او نگفت؛ هر محفلی که سخن از تعهد و تخصص میشود، ناخداگاه نام او بر زبان میآید زیرا بیشتر به همین دلیل جاودانه شده است.
31 شهریور را نه بهدلیل از دست دادن استاد جابر معافی بلکه به بهانه تجلیل از جایگاه اخلاق و مسؤولیتپذیری در حوزه اطلاعرسانی نیز گرامی میداریم و میدانیم از انسانی یاد میکنیم که شایسته این ویژگیها است.
در روز خبرنگار سالجاری که بر مزار زندهیاد معافی حاضر شدیم؛ خواهر آن مرحوم با چشمهایی اشکبار به دستهگلهای زیبایی که بر مزار برادرش بود اشاره کرد و گفت: این گلها باید الان روی میز کار تو بود نه روی مزار تو، آری او راست میگفت اما...
استاد! خوب میدانی که همیشه برایمان زندهای، مزار تو را باید گلباران کنیم زیرا در طول سالهایی که با شما همکار بودیم؛ چیزی غیر از گل به همکارانتان نگفتید.
استاد! مثل برخی از آن روزهای کاری که بهخاطر بعضی از خبرها به من میگفتید: «عجب!» اکنون نمیخواهم 31 شهریورماه روز پروازت را تسلیت بگویم بلکه میخواهم چهارمین سال جاودانگیات را تبریک بگویم...
86001/ج