مازندشورا:خبرگزاری مهر - گروه استانها: اینجا امروز صحبت از آبروداری است، آبروی فرزندان و دردانههایی که قرار است نذر علیاصغر (ع) بشوند و شفاعت مادران و پدرانشان هم بکنند.
در گوشهای از مصلی ساری، لباس مشکی، سربند مزین به نام علیاصغر (ع) و روسری سبز توزیع میکنند و مادران در پوشاندن لباس عزا بر فرزندانشان اهتمام دارند امروز کودکان بر دستان مادران قرار دارند امروز شیرخوارگان به یاد شیرخواره ششماهه امام حسین (ع) گردهم آمدند و همهجا عطر شهادت، مظلومیت و دشت کربلا، جاری است.
مادری که در کنار دستم ایستاده و نازدانه خود را روی دست بالاگرفته با عجزولابه از حضرت رباب (س) میخواهد که بهحق آبروی فرزندش او را شفا دهد، مگر میشود که حضرت رباب (س)، حضرت علیاصغر (ع) و آقا امام حسین (ع) این عجزولابهها را بشنوند و کاری نکنند. محال است.
امروز اینجا صحبت از دستهای کوچکی است که قرار است گرههای بزرگی را باز کنند، اینجا بچهها شفاعت بزرگترها را میکنند و مادران، فرزندان خود را واسطه کردهاند تا حضرت رباب (س) نیمنگاهی به آنان بیندازد
حالا وقت آن رسیده که نذرنامه خوانده شود؛ همه باهم یکصدا میخوانند: یا صاحبالزمان ادرکنی. یا صاحبالزمان فرزندم را نذر و راهی قیام تو میکنم. یا مسیح حسین ادرکنی. کودکان با سربندها و تنپوشهای سبز با ششماهه کربلا همنوایی میکنند و صدای گریههای مادران مازندرانی در رثای علیاصغر، شیرخواره کربلا در آیین شیرخوارگان حسینی طنینانداز شد.
همزمان با اولین جمعه محرم، مصلا و تکایای مذهبی مازندران مملو از حضور کودکان و شیرخوارگان با سربندهای «یا علیاصغر» و «یا حسین (ع)» است و مادران مازندرانی صبح جمعه با حضور در همایش شیرخوارگان حسینی، سوگ حضرت علیاصغر (ع) را به ماتم نشستند.
مادران مازندرانی کودکان خردسالشان را بر روی دست گرفته و نوای «یا حسین» و لالایی مادرانهشان را در سوگ سرباز ششماهه کربلا سر دادند. گهواره خالی علیاصغر (ع) بهصورت نمادین بر روی دوش زنان سیاهپوش حمل و نوای «لالا لالا بخواب ای امیدم» و «لالا لالا اصغر بخواب گل مادر» در مصلای ساری طنینانداز شده است.
مازندران یکی از استانهایی است که مردم آن با فرارسیدن محرم، منتظر همایش شیرخوارگان حسینی در روزهای ابتدایی آن هستند تا با توسل به طفل ششماهه اباعبدالله (ع) ارادتشان را به خاندان اهلبیت به نمایش بگذارند.
همایش شیرخوارگان حسینی در قالب طرح بصیرت عاشورایی در امامزادههای شاخص مازندران برگزار شد و سوگواران حسینی و علاقهمندان به خاندان عصمت و طهارت (ع) در آن به عزاداری پرداختند.
«شیرخوارگان حسینی» بازخوانی حماسهای است در آن دشت پربلا، یک طفل تشنه و یک لشگر. لبهایش از تشنگی مفرط خشکشده بود، دهان کوچکش نیمهباز بود و دیگر حتی نای گریه هم نداشت، سه روز بود که آبی نخورده بود، با دستان کوچکش مدام به سینه مادرش رباب چنگ میانداخت تا شاید آبی به او برسد، مادر تاب نگاه کردن به چشمان معصوم ششماهه را نداشت و دردش خدا میکرد که جرعهای آب برای علیاصغرش بیابد.
سرزمین کربلا و روز عاشور بود و دیگر حسین (ع) کسی را نداشت، ناگهان از خیمهها صدایی بلند شد، امام حسین (ع) آمد و فرمود شمارا چه شده؟ گفتند این طفل شیرخوار، سهروز است آب نخورده است.
امام حسین (ع) شیرخوار خود را گرفت و بردست بلند کرد و گفت: پروردگارا تو میدانی غیرازاین کودک کسی را ندارم و این طفل شیرخوار از شدت عطش بر خود میپیچد، آنگاه بهطرف لشکر رفت و برای او آب خواست.
هنوز سخن امام تمام نشده بود که تیر سه شعبه زهرآلود «حرمله بن کاهل اسد» بر گلوی نازک علیاصغر (ع) نشست. پدر فرزندش را دید که چون ماهی به خود میغلتد و میپیچد، دست برد زیر گلوی علیاصغر (ع) و خون او را بر جامه خود مالید و به آسمان پاشید و فرمود: خدایا شاهد باش، این قوم بر ذریه پیغمبرت (ص) رحم نکردند.