پاسخ فرمانده به سؤال «چه اندازه حقوق می‌خواهید» چه بود؟

مازندشورا: زمانی که از او سؤال شد شما چه اندازه حقوق می‌خواهید، هر کدام مبلغی را گفتند، هنگامی‌که نوبت به او رسید گفت: ...

مازندشورا:به گزارش خبرگزاری فارس از مازندران، سردار شهید سید حشمت‌الله اسدی در سال 1332 در روستای «شیاده» از توابع بابل به‌دنیا آمد، از آغاز کودکی تحت تربیت صحیح اسلامی‌ خانواده خود قرار گرفت، تا چهارم ابتدایی را در شیاده خواند و بعد از آن همراه خانواده خود به آمل رفت.

دوره ابتدایی را در آمل به پایان رساند، برای کار و ادامه تحصیل به تهران رفت و بعد از اتمام دوره دبیرستان، دوره تکمیلی زبان انگلیسی را گذراند و موفق به کسب مدرک زبان انگلیسی شد، از آنجا بود که فعالیت‌های انقلابی خود را شروع کرد.

شرکت در تظاهرات خیابانی قم و تهران و حضور در قیام خونبار 17 شهریور از جمله فعالیت‌های او بوده است، با پیروزی انقلاب، به عضویت سپاه پاسداران آمل در آمد، نخستین مأموریت نظامی‌اش را به مدت سه ماه جهت سرکوبی نیروهای ضدانقلاب در کردستان گذراند، بعد از آن به سیستان و بلوچستان و سرانجام به جبهه آبادان اعزام شد.

با حضور در قرارگاه خاتم‎الأنبیا به‌عنوان یکی از ارکان و سپس حضور در عملیات ثامن‌الائمه در شکست حصر آبادان شرکت کرد و در همان عملیات در 5 مهر ماه 1360 به شهادت رسید.

طبق درخواست خود شهید در بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد، گفت‌وگوی صمیمانه‌ای را با سید واحد اسدی پدر شهید حشمت‌الله اسدی ترتیب دادیم که در ادامه از نظرتان می‌گذرد.

* به‌خاطر خدا می‌جنگم

فارس: از حشمت‌الله بگویید؟

از همان کودکی به خواندن قرآن علاقه نشان می‌داد، همراه من به مسجد می‌آمد، به درس و مطالعه هم اهمیت زیادی می‌داد، پرهیزکار و عارف بود، کم حرف می‌زد ولی عالی.

به من و مادرش خیلی احترام می‌گذاشت، خیلی مظلوم بود، از دعوا و نزاع خوشش نمی‌آمد، به‌خاطر همین هیچ کس شکایتی از او نداشت.

اهل کار و فعالیت بود، به‌طوری که وقتی برای ادامه تحصیل به تهران رفت، روزها کار می‌کرد و شب‌ها درس می‌خواند.

فارس: از فعالیت‌های مبارزاتی و انقلابی‌اش چه می‌دانید؟

برای حفظ این انقلاب شب‌ها نگهبانی می‌داد و به راهپیمایی می‌رفت، مبارزه کرد، بله برای امام مبارزه می‌کرد و در راهش زیاد دوندگی داشت، بحبوحه انقلاب در تهران بود، با درست کردن روزنامه‌ها و نشریات و پخش آن‌ به پیروزی انقلاب کمک می‌کرد، حتی اگر به زندان هم رفته باشد دور از انتظار نیست.

فارس: نظرش در مورد جبهه و جنگ چه بود؟

می‌گفت من نه از ترس جهنم می‌جنگم، نه به‌خاطر بهشت، من به‌خاطر خدا می‌جنگم، می‌گفت: من جنگ می‌کنم تا شهید شوم؛ 25 ساله بود، به او گفتم ازدواج کن، گفت: الان وقت ازدواج نیست، اگر در جنگ پیروز شدیم به فلسطین می‌روم و در آنجا می‌جنگم تا به شهادت برسم.

از جنگ نمی‌ترسید، در وصیت‌نامه خود نوشته که «لبیک، لبیک یا خمینی، لبیک یا حسین»، تمام حقوقش را خرج جنگ می‌کرد، پول‌هایی را که از سپاه می‌گرفت برای تثبیت این انقلاب می‌داد.

* کمک به مردم فلسطین

فارس: چگونه با افکار امام خمینی (ره) آشنا شد؟

یک روز قبل از دستگیری امام در قم بودیم، امام در مسجدی که اسم آن در خاطرم نیست سخنرانی می‌کرد، حشمت‌الله هم بود، مردم دسته دسته دست امام را می‌بوسیدند و می‌رفتند، من و حشمت‌الله هم دست امام را بوسیدیم، خلاصه بعد از آن شب، امام دستگیر شدند، فکر کنم سال 1342 بود، آن بوسیدن دست، همان بیعت همه ما با امام بود.

فارس: نظر شهید در مورد پاسداری از دین چه بود؟

او می‌دانست که دشمنان انقلاب می‌خواهند به هر طریقی که شده به انقلاب و ایران ضربه بزنند، همیشه می‌گفت: اسلام دین مبارزه با کفر است، عقیده داشت انقلاب ما انقلاب امام زمان (عج) است و جنگ بر ما تحمیل شده همان طوری که بر امام حسین (ع) تحمیل شد، امام حسین (ع) دفاع کرد، پس باید ایستاد و دفاع کرد.

فارس: بزرگترین دغدغه‌ای که داشت در چه زمینه‌هایی بود؟

بیشترین توصیه‌اش به ما رعایت حقوق دیگران و کمک به محرومان بود، در زمان جنگ که مردم با کمبود نفت مواجه بودند، او در برف و سرما در پمپ بنزین آمل در صف‌های طولانی می‌ایستاد و ظرف‌های 20 لیتری را پر از نفت می‌کرد و با پای پیاده به منزل می‌آورد، به مادرش قسم می‌داد «این نفت را خودت مصرف نکن، به خانواده‌هایی بده که سرپرست ندارند».

اگر مادرش دو نوع غذا درست می‌کرد، او نمی‌خورد و می‌گفت: «مردم در بدبختی گرفتارند و شما دو نوع غذا بر سر سفره می‌آورید».

در یخچال را باز می‌کرد و رو به مادرش می‌گفت: «چرا مرغ و گوشت را انبار کردید، مقدار مصرف روزانه خود را بردارید و بقیه را به خانواده‌هایی که نیازمند هستند بدهید».

نزدیک سال نو بود، او و برادرش گفتند که ما نمی‌خواهیم لباس نو بخریم، پول آن را برای کمک به جبهه فرستادند، هنگامی‌ که در تهران درس می‌خواند، روزها کار می‌کرد و شب‌ها درس می‌خواند، نمی‌دانم چقدر حقوق می‌گرفت اما 250 یا 300 تومان از حقوقش را برای کمک به مردم فلسطین می‌داد.

* تا این جهانخواران را به سر جای‌شان ننشانیم آرام نگیریم

فارس: با توجه به تهدیداتی که دشمن به نظام جمهوری اسلامی‌ و کشورمان داشته و دارد، به نظر شما اگر شهید بود چه تحلیلی و ارزیابی از این تهدیدات و تهاجمات می‌کرد و دیدگاهش در مورد استکبار ستیزی چه بود؟

برای رسیدن به این جواب من پیشنهاد می‌کنم به وصیت‌نامه شهید مراجعه کنید، چون چیزی گویاتر و مستندتر از خود وصیت شهید وجود ندارد، همان‌طوری که در وصیت‌نامه‌اش آمده، حشمت‌الله حمله دشمن به کشورمان را تجاوز برده‌داران به ایران می‌داند، و می‌گوید: کشور عزیز ما مورد تجاوز طاغی‌های جهان واقع شده است، کشور عزیز ما مورد تجاوز حزب بعث صدام خائن و مزدور ابرقدرت‌ها واقع شده است، منافع ابرقدرت‌ها در ایران قطع شده است، می‌رود که در منطقه نیز قطع شود، می‌رود که در جهان اسلام قطع شود، می‌رود که در جهان مستضعفین قطع شود، که در این صورت مرگ امپریالیست‌ها حتمی‌خواهد بود، این است که خونخواران شرق و غرب دست اتحاد به هم داده می‌کوشند که انقلاب اسلامی‌ ایران را که جهان‌گیر می‌باشد نابود کنند، زهی خیال باطل که دیوان بین‌الملل خیال نابودی شیران ایران را دارند، جهان‌خواران به‌وسیله مزدور مشترکشان صدام خائن می‌خواهند با یورش به شهرهای بی دفاع ایران، انقلاب اسلامی‌ایران را شکست بدهند یا از صدور انقلاب اسلامی ‌ایران در منطقه جلوگیری کنند ولی کور خواندند که ما مصمم هستیم تا نابودی کفر جهانی از پای ننشینیم، خونخواران شرق و غرب با سلاح جهنمی ‌خود می‌خواهند اراده ملت ما را تغییر بدهند، خیال خامی‌ است، هرگز قادر نخواهند بود تغییری در اراده ملت ما به‌وجود آورند، ای صدام مزدور بیگانه! ما تو را به زباله‌دان تاریخ خواهیم گذاشت، ما ملت ایران اراده کرده‌ایم تا نجات مملکت‌مان و نجات ناموس اسلام‌مان از پای ننشینیم و تا این جهانخواران را به سر جای‌شان ننشانیم آرام نگیریم، این است زندگی حسینی ما.

* ورود به سپاه

فارس: پس از گذشت این سال‌ها، چطور با دلتنگی‌اش کنار آمدید؟

ناراحتی نمی‌کنم، خوشحالم در راه خدا شهید شد، هر کسی که شهید نمی‌شود؛ شهادت افتخار می‌خواهد، با حال و وضعیت کنونی سالی چند بار به بهشت زهرا (س) می‌روم، شاید کارهایش یادم بیاید و گریه‌ام بگیرد ولی هیچ‌وقت پیش کسی نرفتم و به‌خاطر شهادتش گریه نکردم و نمی‌کنم، پشیمان نیستم، او برای حفظ قرآن، اسلام و انقلاب رفت.

فارس: در آخر یک خاطره از او بگویید؟

زمان تسخیر لانه جاسوسی برای نگهبانی از آن به تهران رفت و مدتی را در آنجا ماند، وقتی به آمل برگشت خواست دوباره برگردد، اما ما مانع او شدیم و او خیلی ناراحت شد، تا این که یک روز برادرم به او گفت: شما به تهران نروید، همین‌جا بمانید با مدرک دیپلمی ‌که دارید من در آمل یا بابل برای‌تان کار پیدا می‌کنم، اما او قبول نکرد، بعدها خواست برای تدریس به آموزش و پرورش برود، وقتی وارد آن جا شد، افرادی را دید که برای پیدا کردن شغل گریه می‌کنند، دست خالی به منزل بازگشت، از او پرسیدم آیا شغلی پیدا کردی، گفت: نه، آنهایی که زن و فرزند دارند از من واجب‌ترند.

بعد از ماجرای لانه جاسوسی او به سپاه رفت و خواست در آنجا خدمت کند، ابتدا سپاه آمل برای استخدام چهار نفر را انتخاب کردند، که او جزو آن چهار نفر بود، زمانی که از او سؤال شد شما چه اندازه حقوق می‌خواهید، هر کدام مبلغی را گفتند، هنگامی‌که نوبت به او رسید گفت: «من می‌توانستم شغلی پیدا کنم که به من مقدار زیادی حقوق بدهند، کار من برای مال دنیا نیست، برای رضای خداست». و از آن جا بود که وارد سپاه آمل شد.

* فرازی از وصیت‌نامه شهید

کاش بعد از کشته شدن زنده می‌شدم و تا انقلاب جهانی حضرت مهدی (عج) خدمت و فداکاری می‌کردم، افسوس، ‌افسوس و هزار افسوس آخر ما بایستی با خون‌مان زمینه را آماده کنیم برای انقلاب جهانی حضرت مهدی (عج)، آخر انقلاب ایران طلوع انقلاب حضرت مهدی (عج) است، آخر انقلاب جهان مهدی موعود نزدیک است.

مسلمین قدر این انقلاب و امام را بدانید، برادران پاسدار قدر این سپاه پاسدار را بدانید، این سپاه اساس ارتش حضرت مهدی (عج) است.

ما پاسداران اسلام لبیک به حسین زمان، خمینی کبیر گفته به هر کجا که لازم باشد برای جانفشانی حاضر هستیم، این است زندگی حسینی ما. ما پاسداران که از درون ملت‌مان برخاسته‌ایم برخلاف گروه‌هایی که فقط شعار می‌دهند، ‌شعار امپریالیست و ضدامپریالیست می‌دهند، گروه‌های مجاهدین خلق (منافقین خلق) و فدائی خلق (فدائی کاخ سفید و کاخ کرملین) که شعار امپریالیست و ضدامپریالیست‌شان به آسمان‌ها رفته ولی تا به حال برای ملت ما ثابت شده است که این‌ها آب توی آسیاب امپریالیست‌ها می‌ریزند و هدف آنها را دنبال می‌کنند و هدف‌شان جز سقوط جمهوری اسلامی نبوده و نیست.

آی ضدامپریالیست‌ها! کجائید که امپریالیست از غرب و جنوب به مملکت عزیز ما‌ و تجاوز به اسلام عزیز ما کرده؛ مرگ بر شما باد مرگ بر شما ای ضدامپریالیست‌های کاذب! سیمای شما را ملت ایران دیده است، شما خائن به ملت ایران هستید؛ ‌شما دشمن دین مقدس ما هستید؛ شما دشمن خمینی، امام عزیز ما هستید؛ شما دشمن مکتب اسلام عزیز ما هستید.

یک پیام به برادرانم در سپاه این است؛ ما کشته نمی شویم که یکی به ریاست یا حکومت برسد بلکه برای این کشته می‌شویم که مکتب حکومت کند؛ برای این کشته می‌شویم که قرآن حکومت کند و برای این کشته می شویم که قانون الله حکومت کند، ‌ما فقط قربانی هدف مقدس‌مان می شویم.

یاد آن روزهای سرخ آسمان بخیر (روزهای آزادی، روزهای زندگی حسین‌وار) ما وارث آن خون‌ها می‌باشیم  و نمی‌توانیم و نبایستی جز خط سرخ خون شهدا، در خط دیگری حرکت کنیم و یا در مقابل خطوط انحرافی ساکت باشیم. سکوت برای ما خیانت است،‌ خائن بودن به خون شهدا می باشد، ما بایستی همان راهی را برویم که شهدا پیمودند در راه سرخ، در راه مکتب، برای مکتب.

انتهای پیام/3141/صا

انقلاب می‌کرد حشمت‌الله تهران می‌داد اسلام به‌خاطر می‌گفت مادرش خمینی می‌جنگم تجاوز حکومت مبارزه امپریالیست هستید؛ می‌خواند شب‌ها روزهای خواست می‌کنم جهانی بدهند مزدور اراده زندگی فلسطین وصیت‌نامه می‌رود می‌خواهند پاسداران اسلامی‌ ادامه شهادت فعالیت‌های همراه هستیم ننشینیم ابتدایی خانواده اسلامی اندازه امپریالیست‌ها خونخواران نابودی دارند حسینی نمی‌کنم می‌خواهید پاسدار می‌دهند کودکی فدائی بدانید بایستی جاسوسی می‌شویم منطقه افسوس شیاده ابرقدرت‌ها حقوقش پیروزی می‌گرفت سردار تحمیل می‌روم آبادان نگهبانی زیادی بگویید؟ عملیات ازدواج خانواده‌هایی مقدار کشورمان جمهوری گذراند انگلیسی روزها نگیریم ننشانیم نزدیک گفتند جهانخواران جای‌شان تحصیل