مازندشورا:به گزارش پایگاه خبری وزارت راه و شهرسازی، چهل ایستگاه شبانه از مسیر شهابی سوزان که رحیل بر چشمان ضیاء جاوید زده است میگذرد و با یک تلنگر، در کنجترین ایمن گمانش، آبگینه روشن عمرش را در هم شکسته است و شاید در تجرد واپسین شب، وحشت جانش ناآگاهی از سرنوشت ستاره بوده و غم سنگینش، تلخی ساقه علفی بوده که بیاو به دندان میفشریم. آن کس که حافظ را به روایت شاملو نقش بست بیگمان به باور ناپایداری گنبد آسمان رسیده که نامش را با هنر رویینه نقاشی جاوید کرد و چه اندازه این نام را برازنده بود.
همان هنری که چشمان ما را به جادویش رویینتن کرده است. حالا جاوید، همانطور که شاملو برایش در مهرماه ۵۳ سرود، بر نازکای چمن رها شده و پا در خنکای شوخ چشمهای فرو برده و باد را در میان گیسوان حافظ و لابهلای استوار واژگان شاملو به نظاره نشسته است. از آنجا که احمد شاملو برای ضیاءالدین جاوید احترامی خاص قائل بود.
پس از گذشت چهل روز از کوچ جاوید با آیدا سرکیسیان(شاملو) به گفتوگو نشستیم تا بیشتر با دوستی، معاشرت و همخطی افکار این دو بزرگمرتبه در هنر آشنا شویم:
آشنایی احمد شاملو با ضیاء جاوید چگونه اتفاق افتاد؟
داریوش میرفندرسکی نمایشگاهی از نقاشیهای چند نقاش برگزار کرده بود که آثاری از جاوید نیز درمیان آنها بهنمایش درآمده بود. احمد شاملو که از مدعوین نمایشگاه بوده، با دیدن نقاشیهای جاوید آنها را میپسندد و فضا و حس و حال کارها او را تحت تأثیر قرار میدهد. پس از آن جاوید را به نشریه خوشه دعوت میکند و این سرآغاز آشنایی آنها بوده است. در آن زمان جاوید مشغول خدمت سربازی در زابل بود. حضور وی در زابل نیز، وجه اشتراک دیگری با احمد شاملو که کودکی را در این خطه زندگی کرده بود، ایجاد میکند و پس از پایان سربازی ارتباط جاوید با شاملو استمرار مییابد.
بخش مهمی از وجه تصویرگریهای ضیاءجاوید، به شاملو گره خورده است. وجه تصویرگری جاوید در بسیاری از آثار شاملو نمایان شده است. شکلگیری این همکاری از چه زمانی آغاز شد و چگونه نزدیکی ذهنی آنها رقم خورد؟
جاوید پس از آشنایی با شاملو، از حدود سال ۱۳۴۷ با نشریه خوشه همکاریهایی داشت و طرحهایی از بناها و بافتهای تاریخی شهرها و روستاهای ایران برای نشریه ترسیم میکرد. اما همکاری جدی او با شاملو از حافظ شیراز شکل گرفت. من تصویری از حافظ که بریدهای از یک روزنامه بود و شاملو آن را بسیار دوست میداشت، داشتم. در تجدید چاپ کتاب حافظ شیراز، شاملو این تصویر را به جاوید داد و از او خواست که آن را بازترسیم کند. جاوید از روی این تصویر، تابلویی از حافظ کشید که از آن بهعنوان طرح روی جلد استفاده شود. این تصویر در سال ۱۳۵۳ کشیده شد که در تجدید چاپ حافظ شیراز که در ۱۳۵۴ اتفاق افتاد، به تصویر روی جلد تبدیل شد.
اصل این تابلو در کجا نگهداری میشود؟
تابلو مدتی در اختیار ما بود که به درخواست ناشر به آنها داده شد. انتشارات مروارید مدتی این اثر را در پشت ویترین در معرض دید قرار داده بود که متأسفانه دیگر از سرنوشت آن خبری نیست.
در مورد حافظ شیراز شما تصویری داشتید که جاوید آنرا بازترسیم کرد، در مورد سایر تصویرگریها، آیا احمد شاملو حال و هوای ذهنی خود را بیان میکرد و جاوید آنها را طراحی میکرد یا به گونه دیگری بود؟
نه، چنین چیزی نبود. شاملو، اشعارش را در اختیار جاوید میگذاشت و وی آنها را میخواند و آنچه دریافت میکرد، میکشید. هرجا که شاملو نیاز به تصویرگری داشت جاوید حاضر بود و برای او جایگاه خاصی داشت. تصاویر بر اساس برداشت او از فضای شعر یا شعرهای شاعر کشیده میشدند و به عنوان روی جلد استفاده میشد. شعر «چشمهها از تابوت میجوشند» در کتاب باغ آینه نیست، اما تصویر جلد کتاب با الهام از این شعر کشیده شده است و به عنوان روی جلد آن استفاده شده است. شاملو نیز در اینباره نمیگفت که چه تصویری باید کجا باشد و هرآنچه جاوید نقاشی میکرد، از آن استفاده میشد.
در کتاب کوچه، انتخاب تصویر برای واژگان با توصیه احمد شاملو بود یا به تشخیص خود جاوید، که چه آیتمی نیازمند تصویرگریاست.
برخی واژگان با تأکید خود شاملو تصویرسازی میشد. برای اینکه در ذهن جوانانی که تصوری از آن آیتم قدیمی ندارند تصویری شکل بگیرد. بسیاری به تشخیص خود جاوید انتخاب و تصویرگری میشد. سرآغاز هر حرف از کتاب کوچه نیز مزین به تصاویری از جاوید است که با نبود ایشان از حرف «ح» جای این تصاویر خالی خواهد بود. برای شعر «در جدال با خاموشی» جاوید تصاویر شعر را در ۱۲ تابلو کشید که قرار بود این تصاویر به همراه شعر منتشر شود که این اتفاق نیفتاد.
میزان ارتباط شاملو با جاوید چگونه بود؟
جاوید بهدلیل کارهای گوناگون، خیلی با شاملو در رفت و آمد نبود و بیشتر اوقات ارتباط آنها تلفنی بود. ضمن اینکه جاوید آدمی منزوی و دور از هیاهو بود. هیچ گاه برای کارهایش سروصدا راه نمیانداخت. شخصیت بسیار حساس و مهربانی بود و هیچ جزئیاتی از چشم دقیق و ریزبینش دور نمیماند. انسان بسیار شریف و خانواده دوستی بود. بارها پیشنهاد برپایی نمایشگاه توسط دوستانش را رد کرد. تنها چیزی که جاوید پذیرفت و متأسفانه به سرانجام نرسید، این بود که زمانی که ما در پرینستون زندگی میکردیم دو تا از تابلوهایش را نزد یک قاب ساز حرفهای و خاص بردیم و زمانی که تابلوها را دید، حیرت زده شد و با کسی تماس گرفت که از جاوید برای برپایی نمایشگاهی از آثارش در دانشگاه پرینستون دعوت شود. منتها این پیشنهاد با آغاز انقلاب همزمان شد و اتفاق نیفتاد./
منبع : وزارت راه و شهرسازی/مسکن و شهرسازی
برچسب ها : #جاوید #شاملو #تصویر #میکرد #شیراز #میشد #تصویری #اتفاق #استفاده #تصاویر #نشریه #تصویرگری #زمانی #بسیار #کشیده #ارتباط #چگونه #واژگان #تابلو #اختیار #متأسفانه #افکار #بزرگمرتبه #ضیاءالدین #همخطی #بازترسیم #عنوان #پیشنهاد #برپایی #پرینستون #نیفتاد #اینکه #معاشرت #تشخیص #تجدید #سرنوشت #آشنایی #سربازی #دیگری #سرآغاز #میکند #نقاشیهای #نمایشگاه #زندگی #سرکیسیان # جاوید #نقاشی #نمایشگاهی #بیشتر #همکاری #دوستی #بسیاری #چشمان
نظر شما در مورد : مرور معاشرت و همخطی افکار دو بزرگمرتبه هنر/ احترام ویژه شاملو به ضیاءالدین جاوید